کد خبر: ۳۴۷۵۷
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۶ - ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ 26 April 2017
"خداحافظ چهارشیر"

برای شهری که دیگر نیست

در شهر من درختان را به جرم اینکه سر راه اتومبیل سبز شده اند گردن میزنند و به نام طرح های عمرانی ، تمام راه ها و فرصت های توسعه موزون و همه جانبه را از صاحبان اصلی شهر سلب میکنند.


نادر چادرباف :درتبیین و نقد فضاهای شهری و به ویژه منظر فرهنگی شهرهای گوناگون قلم فرسایی بسیار شده و اهل فن و اهل نظر هریک در حوزه مطالعاتی خود به بیان آرا و نظرات پرداخته اند.
در تعریف فضای شهری شاید بتوان مضمون را به بستر ی تشبیه کرد که در آن شهروندان بسته به علائق و نیازهای فردی و گروهی شان فعالیت نموده و الگوهای رفتاری خود را عرضه میکنند و در یک ارتباط دو سویه بین فضا و کاربر (شهروند) یکدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند.
   امروزه تجربه طرح های توسعه شهری در اغلب کشورهای در حال توسعه با رویکرد جامع نگری و توسعه پایدارمورد طراحی، آزمون و جرح و تعدیل قرار می گیرد و مدیران شهری با استعانت از آن راه های تازه ای در این زمینه بازمی یابند.
   ولی نگارنده این سطور سعی در بیان عارضه جدیدی در شهرمان دارد که شاید در کمتر نقطه ای از جهان نظیر آن را بتوان دید و اصطلاحا معجونی است که در دکان هیچ عطاری نمونه آن را نمی توان یافت:
    در شهر ما هویت را یک شبه ناپدید میکنند، فضای شهری را با تمام ارتباطات کالبدی و فرهنگی_تاریخی آن به چشم بر هم زدنی تبدیل به هیولایی میکنند که سیل اتومبیل ها را با ولع تمام می بلعد و پس مانده اش را به همراه آلودگی صمعی ، بصری و کیفی هوا به صورت شهروندان تف میکند.
      در شهر من درختان را به جرم اینکه سر راه اتومبیل سبز شده اند گردن میزنند و به نام طرح های عمرانی ( که حتی نامش برایم زجرآور است)، تمام راه ها و فرصت های توسعه موزون و همه جانبه را از صاحبان اصلی شهر سلب میکنند.
    بلوار حد فاصل فلکه شهدا (مجسمه) تا پل سفید با نخل های سر به فلک کشیده را آیا به یاد دارید ؟ خیلی هم دور نیست، تا همین ده دوازده سال پیش این بلوارکوتاه و زیبا بخشی از فضای شهری ما محسوب میشد.... و اکنون نمیدانم نخل های بلند آن فضای خاطره انگیز در کجای این سرزمین همیشه تشنه آرمیده اند. ولی میدانم امروز به جای آن، پیست مسابقات اتومبیل رانی برپاست. رانندگان در یک رقابت بی حاصل سعی در سبقت و رسیدن به قدیمی ترین پل اهواز دارند. تا دهانه های آن را یکی یکی گاز بگیرند ، بجوند و "خرشان" را از پل بگذرانند.
     فلکه پاداد چطور؟...امروز به میدان جنگ بیشتر شبیه است که با سبز شدن چراغ راهنما،گویی شیپور حمله نواخته شده است.
    پل جواد الائمه پاداد را هم نمیدانم واقعا برای چه ساختند؟ تنها میدانم سهم من از آن، کوهی از فولاد و بتن در بالای سرم به جای آسمان آبی است.
    آری....همانگونه که ما به فضای شهری شکل و هویت می بخشیم، فضای شهری نیز به ما فرهنگ و تربیت اجتماعی می آموزد. فضای شهری مستقیما روی رفتار شهروندی ما تاثیر دارد. این مشخصات و کیفیت فضا است که به ما می آموزد پیاده یا سواره و با چه وسیله ای در آن حرکت کنیم، و اینکه آیا فقط از آن عبور کنیم ویا خود، جزئی از آن شویم و با آن زندگی کنیم.

   و اما چهارشیر
   چهارشیر آیا فقط یک فلکه بود؟ آیا مشکل ترافیکی آن هیچ راه حل دیگری نداشت؟(دقیقا میدانیم که داشت). مجسمه های چهار گانه قدیمی در چهارسوی میدان آیا فقط احجام برنزی بی حرکت و بیجان بودند؟ آیا ترافیک اولویت اول مدیریت و توسعه این شهر است؟ آیا برای بیمار افسرده در حال احتضار، کارکرد معده و روده اش اولویت است؟ و برای شهر و شهروند تشنه فرهنگ و نشاط آیا اسفالت و بتن و فولاد رفع عطش می کند؟
   نمیدانم شهوت توسعه عمرانی از چه زمانی به جان مدیران شهرهای ما افتاد. که در مسابقه جذب اعتبار و هزینه کردن آن سر و دست می شکنند. و برای خوش آمد بالادستان،آمار هزینه طرح ها را چرب تر میکنند. بدون آنکه سر بلند کنند و ببینند این راه که میروند به ترکستان است. 

   چهارشیر دروازه شهرمان بود ، 
   چهارشیر بخشی از هویت شهری ما بود،
   چهارشیر خاطره شهری ما بود ، 
   و چهارشیر...........دیگر نیست
*کارشناس ارشد معماری
مریم آقامیری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۲/۰۶
0
0
متاسفانه .

اما کاش دلیلی قانع کننده براش وجود داشت... از بین رفتن هویتها در مقابل فراوان های جدید طراحی میدان از سوی مراجع ذیربط !