کد خبر: ۴۴۷۲۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۳ - ۱۴ آذر ۱۳۹۷ 05 December 2018

برنامه سوم شهرداری اصلاح شدنی نیست

یک کارشناس اقتصاد شهری معتقد است؛ به ۱۸ دلیل اصلاح برنامه ۵ ساله سوم شهرداری غیرقابل اصلاح و ناکارآمد است .
به گزارش سازه نیوز، عابدین سالاری اسکر، بااشاره به روند اصلاح برنامه 5ساله شهرداری تهران، گفت: ظاهراً آقای شهردار در جمع خبرنگاران گفته است که « تدوین نهایی برنامه سوم شهر اولویت اول من است.»، کارشناسان و صاحب نظران حوزه برنامه ریزی بر این باورند که برنامه سوم (متن پیشنهادی شهرداری) به دلایل زیادی غیر قابل اصلاح و ناکارآمد است.

وی با بیان اینکه متن برنامه فاقد جداول منابع و مصارف مالی است، از طرفی، اعداد و ارقام بودجه (بر اساس گزارش ذی حساب شورا) در سال جاری نشان می دهد که عملا بخش قابل توجهی از بودجه محقق نخواهد شد، افزود: در نتیجه، در صورت ادامه این وضعیت مالی، شهرداری در بهترین حالت حداکثر توان پرداخت حقوق، دستمزد و نگهداشت شهر با کیفیت نازل کنونی را خواهد داشت. از طرفی، به دلیلِ تحمیل مجدد تحریم ها بر اقتصاد ایران، از چهار کانال؛ کاهش درآمدهای ناپایدار در نتیجه کاهش ساخت و ساز ناشی از رکود بخش مسکن، افزایش هزینه ها در نتیجه افزایش نرخ تورم، کاهش سهم ازمالیات بر ارزش افزوده درنتیجه کاهش مصرف و تنگناهای مالی برای دریافت وام، عملا بودجه شهرداری شدیدا متاثر خواهد شد. درچنین شرایطی، اساسا برنامه ریزی های میان مدت و بلند مدت عملا فقط روی کاغذ نوشته و باقی خواهد ماند.

سالاری با بیان اینکه تجربه برنامه اول و دوم شهرداری نشان می دهد که در بهترین حالت، حدود30 درصد (گرچه منتقدین عدد10 درصد را واقعی تر می دانند.) عملی شده است گفت :  تحقق30 درصدی برنامه، دقیقا معادل انجام کار روزمره شهرداری است. به نظر می رسد که سه عامل؛ نقص و ضعف ذاتی و ساختاری برنامه ها، کمبود منابع مالی، امکانات و اختیارات نهادی و قانونی، و ساختار ناکارآمد، تنبل و پرهزینه شهرداری، مهم ترین دلایل به نتیجه نرسیدن برنامه ها بوده است. از این رو خروجی نهایی برنامه ها، عبارت از دو چیز بوده است؛ یکی تحمیل هزینه چند صد میلیونی برای نوشتن آن و دوم، تولید  یک سند مکتوب در اختیار اعضای شورا، جهت اعمال نظرات آنها و نهایتاً تمسک به آن متن، جهت تذکر دادن به شهرداری تا پایان دوره شورا در صحن علنی در منظر رسانه ها.

وی ادامه داد: برنامه در بسیاری از بخش ها و فصول به گونه ای نوشته شده است که انگار بناست کل اختیارات حکومت در خدمت برنامه قرار گرفته و به شورا و شهرداری داده شود. این در حالی است که حتی بسیاری از فرایندها را همه اجزائ حکومت هم، به تنهایی در میان مدت نمی تواند حل کند. بنابراین، می توان گفت بسیاری از فصل های برنامه  فراتر از ظرفیت های سازمانی، تشکیلاتی، نهادی، ساختاری، حوزه ماموریت ها و اختیارات و...، شهرداری است.

این کارشناس حوزه اقتصادشهری با تاکید بر این که  در کنار این چالش اساسی، برنامه در فصولی مانند حمل و نقل و ترافیک و خدمات شهری (که دستگاه های دیگری نیز نقش دارند) نتوانسته است تفکیک دقیق و درستی از جایگاه و میزان اختیارات شهرداری ارائه و متناسب با آن  اختیارات، به راه حل برسد گفت :   متن ازحیث تکنیک های برنامه نویسی دارای اشکالات و نقص های جدی است. به عنوان مثال، در یک برنامه «هفت سطحی» (گرچه مبنای انتخاب چنین مدلی از برنامه نویسی، از حیث علمی روشن نیست) باید سطح و سطوح تناظر، انسجام  و سازگاری منطقی و مفهومی وجود داشته باشد. یعنی هر چه، از سطح یک؛ یعنی اهداف راهبردی به سمت احکام حرکت می کنیم، مرحله به مرحله عینی تر، زمینی تر، جزیی تر و خرد تر شده و نهایتا در آخرین سطح، باید کاملا  (به صورت متناظر) روی زمین بنشیند و ملموس و قابل فهم و اجرایی توسط دستگاه مجری باشد. این در حالی است که تقریبا در تمامی فصول این اصول رعایت نشده است. همچنین در موارد متعددی، محتواهایی که برای هدف، راهبرد، سیاست، اقدام و شاخص آمده است، اساسا با تعاریف آنها هیچ سنخیتی ندارد، مثلا در بعضی جاها به جای شاخص، اقدام نوشته شده است!

به گفته سالاری، در بسیاری از موضوعات، ساده سازی های مفرطی در فهم مسئله صورت پذیرفته است (مثلاً استقرار نظام دانش در شهرداری!). نتیجتا امکان عملی شدن آنها مقدور نیست. در عین حال، برای تحقق برخی از اهداف گفته شده، برابر چند برنامه پنج ساله، زمان مورد نیاز است.

وی با اشاره به اینکه در فصل مالی و اقتصادی، اساسا به مفاهیمی پرداخت است که ارتباطی به ساختار، اختیارات، قوانین و آیین نامه مالی- معاملاتی شهرداری نداشته و عمدتا ناظر به چهارچوب هایی است که در گستره اقتصاد کلان ملی و بازارهای سرمایه و...، قرار می گیرد، افزود: در عین حال، رویکرد برنامه اقتصادی به نوعی افزایش سطح قیمت ها و گسترش عوارض به بسیاری از خدماتی است که در شهر ارائه می شود که نتیجه آن گران تر شدن هزینه زندگی در تهران است. این استراتژی در تضاد با زمینه اجتماعی (یعنی شرایط سخت اقتصادی بسیاری از لایه های اجتماعی) است.

سالاری یاآور شد : تقریباً در تمام فصول و حوزه های ماموریتی، مسائل و چالش های اصلی شهر و شهرداری تهران به درستی شناسائی نشده، در نتیجه، راهبردها و راه حل های مشخص، قابل راستی آزمایی و قابل نظارت توسط شورا ارائه نشده است و مسائل اساسی و کلان سر جای خود باقی است! حتی اگر به صورت فرضی، بپذیریم مسائل و اولویت ها به درستی شناسائی و نوشته شده باشد، بازهم، راه حل های پیشنهادی نمی تواند مسائل موجود را حل کند.

وی با تاکید بر این که در بخش «احکام»، برنامه چندین نقص و اشکال اساسی وجود دارد، گفت: نخست  در اکثر فصول برنامه، آنچه که تحت عنوان راهبرد، هدف، شاخص و ... آمده است، در نهایت به دلیل متعدد نتوانسته به احکام و برنامه‌های عملی تبدیل شود. در نتیجه، در بسیاری از موارد (بالای 80 درصد) احکام به صورت حرف‌ها ی کلی و شعاری باقی مانده است، در حالی که، احکام آخرین و زمینی ترین سطح برنامه ریزی است که بر اساس آن مجری باید عمل و ناظر (یعنی شورا) باید بتواند حساب کشی و نظارت کند. ثانیا؛ در برخی از فصول، بالای 90 درصد احکام مشابه و تکرار همان احکام مندرج در برنامه دوم است و ثالثا؛   مانند برنامه دوم، در بسیاری از احکام پیشنهادی، توصیه و دستور به نوشتن برنامه برای تحقق آن حکم (برنامه برای برنامه) شده است، این وضعیت، یعنی انجام نشدن برنامه و احاله  مسائل و مشکلات به آینده نامعلوم و رابعا؛ بسیاری از احکام نه تنها برای مجری  (سازمان شهرداری)،   بلکه برای نخبگان حوزه برنامه‌ریزی نیز قابل فهم و ترجمه کردن نیست.

سالاری با بیان اینکه در برخی حوزه‌های ماموریتی و فصول برنامه، اسناد پشتیبان و مطالعاتی نسبتا خوبی تهیه شده است، گفت: اما در اکثر موارد ردپایی از وجود و بروز و ظهور اسناد پشتیبان در سند نهایی دیده نمی شود. به عنوان مثال، در اسناد پشتیبان  برخی نقدهای جدی و درستی  به برنامه دوم شده است، اما در نگارش برنامه سوم عملا آن ضعف‌ها و چالش‌ها تکرار شده است. به نوعی که، می توان گفت احتمالا نویسندگان برنامه سوم با نویسندگان اسناد پشتیبان دو گروه متفاوت بوده اند.

وی اضافه کرد: برنامه برای هر فصل خود دارای  مقدمه ای است که یه سری کلیات در آن نوشته شده است، اما هم کلیت برنامه فاقد چشم انداز است و معلوم نیست دقیقاً بر اساس این برنامه، قرار است  تهران به کجا و چه نقطه ای برسد؟ و هم، هر فصل، فاقد چشم انداز است. این مشکل اساسی برنامه را به گونه دیگری هم می توان بیان کرد؛ برنامه جهت گیری کلان نداردو باید رویکرد غالب و الگوی نظری آن روشن باشد، مثلا آیا الگوی حکمروایی شهری رویکرد برنامه است؟ اگر پاسخ آری است، چرا این الگو انتخاب شده؟ و آیا امکان عملی شدن دارد؟ و یا اینکه الگوهای دیگر است؟

به گفته سالاری، گرچه نویسندگان برنامه مدعی هستند که  موضوع ارتباط با بدنه شهرداری (که ضعف برنامه دوم بوده است) را حل کرده اند، اما عملا این اتفاق نیفتاده است و لوازم و ملزومات این امر رعایت نشده است. علاوه بر این، برنامه در اکثر بخش‌ها و موارد نتوانسته رابطه  و همبستگی روشنی  با واقعیت‌ها و اقتضائات محیط شهرداری و شهر تهران پیدا کند و عملاً در فضایی مجرد و منفک از آن سیرمی کند. (یعنی، متن این برنامه را می توان  دقیقا برای  شهرداری کابل یا بغداد هم نوشت و به کار برد.)

این کارشناس اقتصادی معتقد است: در بخش «شاخص های» برنامه، چندین اشکال اساسی وجود دارد. اولا؛ اعداد و ارقام مربوط به میزان تحقق شاخص های برنامه دوم (وضع موجود) بر استدلال و پایه روشن و قابل آزمونی استوار نیست و در مواردی نیز فاقد عدد و رقم است. ثانیا؛ در بسیاری از موارد، برنامه نتوانسته است شاخص کمی برای اهداف و راهبردها و سیاست های نوشته شده، تعریف و تبیین کند. در مواردی هم که این امر صورت گرفته، ملاک و معیار شاخص ها و نحوه محاسبه آنها وجود ندارد. همچنین در دو فصل، «حکمروایی شهری» و«سرمایه سازمانی» تعاریف و چارچوب‌های تئوریک که  پایه  و مبنای برنامه است، دارای تضاد ها، کمبودها و چالش‌های ساختاری، نهادی، قانونی و...، با وضعیت و واقعیت موجود در شهرداری است، به نحوی که با شهرداری متولی «خدمات » و شورای «شهرداری» در تضاد است. (انگار برای یک شهر و شهرداری در سوئیس نوشته شده است.)

سالاری تاکید کرد: برنامه در برخی فصول و سرفصل ها محافظه کارانه و ادامه روند موجود است. در حالی که ایجاد تغییرات اساسی در رویکردهای موجود،   نیازمند شجاعت و جسارت است، اما عملا این اتفاق رخ نداده است (به عنوان مثال، این وضعیت، در بخش فرهنگی برنامه پیشنهادی چشمگیر است.)

این کارشناس اقتصادشهری اضافه کرد: گرچه، روح کلی حاکم بر برنامه مدعی است  که توجه عمده و اصلی خود را به کارکردهای اجتماعی و نرم‌افزاری شهر معطوف کرده است، اما در بخش شاخص ها و پروژه ها عمدتا کالبدی است. علاوه بر این،   در بخش برنامه های عملیاتی؛ یعنی پروژه ها، وضعیت عجیب و غریبی حاکم است، انگار هر کسی هر چه در ذهن داشته و لابی سنگین تری داشته، تعداد پروژه های بیشتری را در برنامه چپانده است.

سالاری اضافه کرد : نویسندگان برنامه در توجیه مبانی و روش برنامه ریزی «هسته ای» مدعی هستند که نیازها و اولویت های برنامه منتج از نظرسنجی  از مردم بوده است، اما در عمل نتوانسته اند، بین مطالبات توده ای(کف خیابان) مردم و ترجمه و تفسیر نخبه گرایانه و فنی و امکان پذیر از آن مطالبات، رابطه پایدار، منطقی و موزونی برقرار کنند، به نحوی که می توان اینگونه ادعا کرد، حتی اگر اولویت ها درست تشخیص داده شده باشد، نتایج و خروجی ها متفاوت و مایوس کننده خواهد بود. گرچه در مقدمه و  بخش‌هایی از برنامه، کلمه «عدالت و توجه به محلات محروم» آمده و بر آن تأکید شده است، اما عملا این مفهوم و آرمان در سطوح هفتگانه برنامه ظهور و بروز عینی ندارد و در حد شعار باقی مانده است و حتی خروجی برنامه در صورت تحقق، به زیان لایه های اجتماعی محروم و فقیر خواهد بود.

وی با اشاره به اینکه متن پیشنهادی تکلیف و روشی برای  نوشتن برنامه های پایین دستی، مثل برنامه مناطق، سازمان ها و شرکت های شهرداری  مشخص نمی کند، این در حالی است که در حال حاضر در آن سطوح  به هم ریختگی و بی برنامه گی خاصی حاکم است گفت : اشکالات و ایرادات فراوانی(محتوایی و شکلی) بر همه بخش های برنامه وارد است که در این متن فقط به بخشی از آنها اشاره شد. در نتیجه، به شهردار تهران، پیشنهاد می‌کنیم که به جای تلف کردن وقت و انرژی خود و شهر برای اصلاح برنامه پیشنهادی به اولویت های مهم تر دیگر بپردازد....
منبع: مهر