کد خبر: ۴۹۰۶۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۴ - ۱۸ آبان ۱۳۹۸ 09 November 2019
راه حلی برای مدیریت امکانات و ارائه خدمات شهری

بلندمرتبه سازی، نیاز روز اهواز

شهر به‌مثابه موزاییک یا مجموعه‌ای از جهان اجتماعی متفاوتی است که هر قسمت آن توسط گروه یا قشری با ارزش‌های خاص خود شکل گرفته است و این موزاییک در فضای فعلی مدیریت شهری اهواز، با فروپاشی صرف مواجه است



*شهرام گراوندی:  اهواز به عنوان مرکز استان خوزستان و یکی از پنج شهر بزرگ و به اصطلاح کلانشهر، در مقیاس بلندمرتبه سازی ساختمان ها و سازه ها، نه تنها از دیگر کلانشهرها، وسیع تر است؛ که حتا در مقایسه با شهرهای نیمه بزرگ کشور ( که سالهای سال است بر اساس مهندسی و طراحی اصول شهرسازی، اقدام به بلندمرتبه سازی  کرده اند) از قافله عقب مانده است. 

کوتاه قامتی ساختمان ها ( ویلایی، یک طبقه و فوقَش دو طبقه و به ندرت چند طبقه )، پس از تماشای بافت فرسوده و زننده و فقدان مبلمان شهری و مناظر شهری  زیبا، جزو موارد آشکاری است که هر میهمانی به محض ورود به شهر اهواز، متوجه آن می شود.  سازمان نظام مهندسی می توانست در این راستا به ارائه ی کار فنی، آیین نامه ها و تبلیغ و به کارگیری آخرین تکنولوژی های طراحی و ساخت در شهر اهواز اقدام کند. 


ما در شهر اهواز، با فقدان نقشه ی جامع توسعه ی شهر مواجهیم. حاشیه نشینی نه تنها کنترل نشده، که با سماجت و رشد سرسام آوری توسعه یافته است. حاشیه نشینی نه تنها موجب گسترش رشد سرطانی شهر شده، که کلیت شهر را با کمبود امکانات مواجه کرده است و از این ناحیه، فشار مضاعفی بر دوش همه ی شهروندان در مطالبه ی امکانات اولیه ی یک زیست معمولی گذاشته است. اولین قاعده در اصول توسعه ی شهری  ترسیم یک خط مرزی و تعیین کننده و محدودساز، دور تا دور شهر است که از این خط فرضی تحت هیچ شرایطی، یک شهر نباید گسترش بیابد. مشکل اصلی این است که هیچ نقشه ی اصولی و  پایه ای و چنین خطی برای اهواز تعریف نشده است و محدوده ی شهر مشخص نیست.


شما تصور کنید در یک خیابان ، 100 پلاک خانه شماره گذاری  شده است. 50 خانه در سمت چپ با پلاک های زوج و 50 خانه در سمت راست با پلاک های فرد. اگر در هر دو سمت خیابان تنها این امکان فراهم بود که خانه های بلندمرتبه ساخته می شد، و هر ساختمان، 10 واحد را تحمل می کرد، به جای 100 خانه در این خیابان می توانستیم 10 ساختمان 10 طبقه داشته باشیم؛ و همین خیابان با همین مقیاس می توانست به جای پوشش 100 خانوار، 1000 خانوار  را پوشش دهد! 


با همین مقیاس ساده، میزان فراهم آوری امکانات شهری نظیر: آب و فاضلاب، تلفن، برق و گاز و تهیه ی زیرساخت ها، فضای سبز و امکانت تجاری تفریحی و فرهنگی را نیز لحاظ کنید تا متوجه شوید پروسه ی بلندمرتبه سازی تا چه میزان می توانست و می تواند شهر را تبدیل به یک مکان ایده آل کند.  با چنین رویکردی، اهواز، می توانست متراکم و جمع و جورتر باشد  و از نرخ تامین خدمات شهری مناسب تر و مدرن تر  بهره ور باشد؛ شهروندان از مبلمان شهری زیباتر و شکیل تر استفاده ببرند و شهر، در تعمیق و رشد فرهنگ شهرنشینی  به سمت تعالی  سوق پیدا کند. 
شهرنشینی، علی القاعده فرهنگ مختص خودش همراه با ویژگی های راهبردی  را می طلبد. چیزی که متاسفانه در اهواز فاقد آنیم.  فاجعه وقتی است که اهواز نام کلان شهر را یدک می کشد.  در حالی  که هنوز  در شهر، زیرساختهای فرهنگ سازی مبتنی بر زیست سالم شهروندی وجود ندارد و تعبیه نشده و اصولن نهادهای تصمیم ساز در این عرصه، از وظیفه ی خود غافل هستند، این رویکرد  کماکان مغفول واقع شده و چشم انداز روشنی نیز برای این مساله وجود ندارد.  نهادهای خدمات عمومی، تبلیغات مناسب؛ و نهادهای فرهنگ عمومی، از توجه به این مساله غافل مانده اند و شهر تا اطلاع ثانوی به حال خود رها شده است. 

 شهر آرمانی یا اتوپیای افلاطون و ارسطو، مبنی بر تصور خوش‌بینانه نسبت به امکان ایجاد شهرهایی است که از هر جهت نظام‌یافته و زیر نظارت دقیق دولت یا سازمان‌های خاص دینی یا سیاسی و حقوقی قرار داشته باشد یا به‌وسیله فلاسفه و حکما یا ایدئولوگ‌ها اداره شود.  ابن‌خلدون نیز شهر و شهرنشینی را یکی از گونه‌های تکامل بشر دانسته و درباره تأثیر آن بر خلقیات افراد در مقابل روحیات افراد بادیه‌نشین به بحث پرداخته، اگرچه در مجموع نگاه خوش‌بینانه‌ای به پدیده ی شهرنشینی ندارد.


ماکس وبر در اثر معروف خود، "شهر در گذر زمان"، شهر را از دیدگاه استقلال سیاسی و زمینه‌های پیدایش جامعه ی مدنی در غرب مطرح می‌کند. او با ساختن یک نمونه ی آرمانی به مقایسه ی شهر اروپایی با آسیایی می‌پردازد و می‌خواهد نشان دهد که شهر غربی دارای ویژگی خاصی است که آن را از شهر در دیگر نقاط جهان متمایز می‌سازد.


نمونه ی بارز یک شهر به بن بست رسیده در جهان شرق، که امکان توسعه ی درونی و رشد عمومی را ندارد، می شود همین اهواز بر شمرد. شهرهایی مانند رشت یا تهران و تبریز، از بسیاری جهات، خود را با شرایط توسعه در جهان مدرن تطبیق داده اند. تهران، عصاره ای از چند فرهنگ بودن؛ تبریز، نمادی از یک فرهنگ بودن، ولی مطابق با رشد و هم سو شدن با مدرنیته ی غیرقابل کتمان با جهان معاصر؛ که تا حدودی پذیرای دیگر فرهنگ ها نیست؛ ولی خط سیر مشخص و مدرن خود را دارد طی می کند؛  و رشت نیز مانند تبریز، با این تفاوت که پذیرای ناگزیر دیگر فرهنگ ها نیز بوده و مقاومتی در پذیرش دیگر فرهنگ ها ندارد. 


شهر به‌مثابه موزاییک یا مجموعه‌ای از جهان اجتماعی متفاوتی است که هر قسمت آن توسط گروه یا قشری با ارزش‌های خاص خود شکل گرفته است و این موزاییک در فضای فعلی مدیریت شهری اهواز، با فروپاشی صرف مواجه است و نه فرایندی که به سمت انسجام و پیوند  فرهنگ ها و ضرورت های جهان مدرن حرکت کند. در جامعه شناسی، شهر مانند یک نظام پویاست و از بخش های کم و بیش منسجمی تشکیل شده است. سیستم شهری در بردارنده ی  تفکرات، ریشه ها و روابط واقعی است. این سیستم همانند یک دستگاه متعادل کننده عمل می کند و در جهت ایجاد هماهنگی لازم بین بخش های مختلف شهر اقدام می نماید. 
اگر برای جامعه شناسی، مسأله اساسی، مطالعه ی کنش های اجتماعی افراد در فضاهای مختلف است، شهر، مکان این کنش ها در ابعاد مختلف برای گروه های اجتماعی است. 


شاید اگر ترتیبی اتخاذ شود، در مراجع تصمیم گیر، مانند استانداری، و مصوباتی صادر شود که فی المثل اگر ساخت و سازها طی یک دوره ی سه ساله، با شرایطی خاص به سمت بلندمرتبه سازی هدایت شود، حاشیه نشینی ها  کنترل و جمع آوری شود، برای  تخریب بافت های فرسوده و غیرکاربری، ترتیباتی اتخاذ شود، و چنین پروسه هایی همراه با تبلیغ و تشویق صورت بپذیرد، شهر می تواند  در کالبد پوسیده اش، خون و جان تازه  جاری شود و اهواز به مرور زمان، در راستایی  گام بسپارد تا بتواند همزمان و پا به پای  رشد دیگر شهرهای  مترقی کشور  اعتلا یابد.  
تا زمانی که چنین بستری در شهر فراهم نباشد، گفتن از جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی  دور از تصور و امری  تصنعی و فاقد پایه است. 

برای  ایجاد بستر سرمایه گذاری، به دلیل بیماری  ابدی  فرهنگ و اقتصاد ایرانی  ناشی از نفوذ دولت در تمام ارکان اجتماع و توسعه، بیش از هر کسی  این خود دولت است که باید  نخستین گام ها را بردارد و به همین دلیل است که تفکر در چنین مصوب های در بدنه ی سیستم اجرایی  استان، یک ضرورت است و نیاز به ریسک پذیری و ذکاوت و دوراندیشی دارد!

*مدیر مسول هفته نامه پیوند ایرانیان