برجسازی در تبریز؛ آسمانخراشهای دلخراش

سازه نیوز: آنچه واضح است توسعه شهر تبریز با وجود جمعیت زیاد و فضای کم نیاز به مرتفعسازی را در این شهر امری ضروری مینمایاند اما در واقع چند و چون این امر مورد سؤال است.
این روزها خبری از قول یکی از نمایندگان تبریز منتشر شد مبنی بر اینکه "تبریز دومین شهر برجساز پس از تهران است".
این موضوع را قبلا هم شنیدهایم اما شاید دلیلی که این بار بیشتر جلب توجه میکند خیل تبلیغات برجهای مختلفی است که به روشهای گوناگون از صدا و سیما گرفته تا تبلیغات محیطی پخش میشود و نشاندهنده موج فزاینده ساخت و ساز چنین بناهایی در تبریز است.
دلمان میگیرد از اینکه در آیندهای نه چندان دور، در میان کوههای مرتفعی از آجر و سیمان و سنگ محبوس خواهیم شد و شهری چندین هزار ساله همچون تبریز، دیگر نشانی از گذشته معماری خود نخواهد داشت.
وقتی از فراز ارتفاعات عون بن علی به تبریز مینگریم آنچه در وهله نخست به چشم میآید نه سرسبزی این باغشهر کهن است و نه آثار تاریخی آن، بلکه ساختمانهای قد و نیم قدی است که به راستی چهره این شهر را دگرگون کردهاند.
آسمان خراشهایی که نه آسمان، بلکه روح شهروندان این شهر را میخراشند.
خیابانهای با عرض کم و ساختمانهایی با ارتفاع زیاد و شهروندانی محبوس در این میان، این است آنچه که باید آن را میراث برجسازی در تبریز نام نهاد.
شهر دندانهدار
آغاز پدیده بلندمرتبهسازی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است و از دهه 40 و باگسترش روند سریع شهرنشینی در ایران نیز آغاز شده است. این نوع ساختمانسازی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب به تبریز نیز رسید و تا جایی پیش رفت که تبریز به دومین شهر برجساز پس از تهران تبدیل شد.
فروش تراکم به عنوان عمدهترین منبع مالی شهرداری تبریز موجب گردیده تا ما شاهد ساختمانهایی با تعداد طبقات زیاد حتی در کوچههای شش متری و هشت متری باشیم.
ایرج شهین باهر رئیس کمیسیون عمران شورای شهر تبریز با بیان اینکه ارتفاع باید نسبت به عرض خیابان تعریف شود میگوید: با وجود آنکه طرح جامع شهری تبریز از سال 1342 وجود دارد آنچه شاهد آن هستیم مازاد تراکم در این شهر میباشد و در اکثر موارد کمیسیون ماده 100 با اخذ جریمه به قضیه پایان میدهد.
در واقع ماده 100 قانون شهرداری بر لزوم اخذ پروانه از شهرداری برای انجام هرگونه ساخت و ساز در محدوده شهر دلالت دارد و کمیسیون مربوط به این ماده در قبال تخلفاتی همچون تراکم اضافی یا تجاوز به معابر شهری رأی بر اخذ جریمه یا تخریب صادر می کند و تصمیمات همین کمیسیون تاثیر بسیار زیادی در سیمای معماری شهر دارد.
وی میافزاید: در مواردی هم که کمیسیون ماده 100 حکم به تخریب مازاد تراکم میدهد با توجه با اینکه تخریب موجب کاهش استحکام ساختمان خواهد شد،این حکم در دیوان عالی شکسته میشود و این سیکل بسته امکان تخریب را از بین میبرد و سازندگان به زیرکی از این موضوع استفاده میکنند.
عدم تناسب در ارتفاع ساختمان هم موضوعی مشهود در تبریز است و با سایهاندازی به خانههای مشرف ارتباط تنگاتنگی دارد.در صورت ابراز رضایت همسایهها، این ساختمانها به صورت کامل و در غیر این صورت به حالت شیبدار ساخته میشوند و همین موجب ارتفاعهای مختلف در ساختمانهای یک کوچه یا یک محله و حتی در کل شهر تبریز شده است.
سئوال اینجاست که آیا رضایت همسایه میتواند مبنای شهرسازی در یک کلانشهر قرار گیرد؟
رضا دیزجی،دکترای معماری و انبوه ساز در این خصوص با اشاره به بحث خط آسمان در مرتفعسازی میگوید: در ساختمانسازی تبریز به هیچ عنوان یکسانسازی ارتفاع مراعات نمیشود و همین امر موجب دندانهدار شدن سیمای بناهای تبریز شده است.
از طرف دیگر با توجه به ریشههای معماری ایرانی اسلامی اِشراف به خانههای مجاور امری غیراخلاقی به شمارمیآید و با روند مرتفعسازی در تبریز این مسئله از طرف سازندگان دیگر همچون گذشته رعایت نمیشود.علیالخصوص در بافت فرسوده و کمارنفاع شهر تبریز هر از چند گاهی شاهد سر برآوردن بناهایی هستیم که نه تنها به خانه همسایه بلکه شاید به چند محله اطراف هم مشرف هستند.
معماری با کدام سبک؟
در قسمتهایی از تبریز که برجسازی به امری متداول بدل شده،معلوم نیست این ساختمانها از کدام سبک معماری تبعیت میکنند،برجهایی کنار هم ساخته میشوند و از نظر نمای بیرونی ساختمان هیچ نسبتی با یکدیگر ندارند و همین موجب بینظمی بسیار گستردهای در معماری ساختمانهای مرتفع در تبریز شده است.
علیرضا سلطانی دکترای برنامهریزی شهری و رئیس مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تبریز در این خصوص میگوید: تاکنون هیچ طرح جامعی درباره یکسانسازی معماری در تبریز وجود ندارد و همین امر موجب لحاظ نشدن شرایط فرهنگی و بومی در معماری این ساختمانها شده است.
رضا دیزجی هم با تاکید بر همین موضوع اظهار میدارد: هماکنون ساختمانهایی در تبریز وجود دارد که در طبقههای فوقانی آنها از نمای سنگی استفاده شده که میبایست به لحاظ اصول معماری این امر باید در طبقات زیرین اتفاق میافتاد و مثالهای بسیاری از این دست را میتوان یافت و این نشاندهنده این موضوع است که ما هیچگونه اصول نظری را در نماسازی ساختمانها به کار نبستهایم.
قدر مسلم در معماری و نماسازی این ساختمانها در تبری ز هیچ خبری از معماری ایرانی اسلامی وجود ندارد و این در حالی است که ما با از بین بردن معماری سنتی و اصیل این شهر نتوانستهایم حتی آنچه را که در معماری شهرهای مدرن دنیا نیز وجود دارد،به درستی اجرا کنیم.
زمانی که به شهرهایی مدرن اروپایی مانند پراگ، لندن، وین و... مینگریم مشاهده میکنیم که به هیچ عنوان معماری اصیل آن شهر فراموش نشده است و سعی شده است در خیابانهای اصلی شهر معماری به صورت یکنواخت باشد و مرتفعسازی فقط در قسمتهایی از این شهرها صورت میگیرند که به بافت سنتی آنها لطمهای وارد نکند. در صورتی که ما حتی یک خیابان یا کوچه در تبریز نداریم که حتی با وجود بناهای تاریخی قربانی مرتفعسازی نشده باشد.
مرتضی میرغلامی،دکترای طراحی شهری و رئیس دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز با اشاره به اینکه ساخت و ساز برجها و واحدهای بلندمرتبه مناطق تاریخی–فرهنگی تبریز را مورد تهاجم قرار میدهد تصریح میکند: این امر باعث میشود افراد انگیزه خود را از زندگی در بافت تاریخی از دست بدهند و این مسئله فرآیند فرسودگی را تشدید کرده و سرزندگی از بافت تاریخی فرار میکند.
به واقع همچنین اتفاقی در تبریز به سرعت در حال وقوع است و تب ساخت و ساز،آن هم به شکلی که هیچ تناسبی با معماری اصیل محلههای قدیمی شهر ندارد بهسرعت در حال شیوع است.
میرغلامی همچنین با تاکید بر ایجاد المانهایی مانند تراسها،بامهای سبز در سقف برجها جهت تلطیف این بناها میگوید: الگوهای مختلفی غیر از بلندمرتبهسازی وجود دارد که میتوان مسئله تراکم را بوسیله آنها حل کرد که میتوان به سایتهای میانافزا همچون استفاده از پادگانها و زمینهای متروکه اشاره کرد که هم به بافت فرسوده حیات دوباره بدهیم و هم اینکه مشکل تراکم را حل کنیم.
کلام آخر
آنچه واضح است مسئله توسعه شهر تبریز با وجود جمعیت زیاد و فضای کم نیاز به مرتفعسازی را در این شهر امری ضروری مینمایاند اما در واقع چند و چون این امر مورد سؤال است.
اینکه برجهای این شهر باید از چه سبک و سیاقی در شهرسازی و معماری تبعیت کنند مسئلهای است که باید بدان پاسخ داده شود.
موقعیتهای مکانی و مناطقی که باید این بناها را در خود جای دهند نیز باید به گونهای کارشناسی مورد بررسی قرار گیرد. البته در این خصوص مسئولان اذعان دارند که مشکل اساسی نه در وجود طرحهای تفصیلی بلکه در نحوه اجرای آنها میباشد.ولی به واقع مشکلات قانونی مربوط به کمیسیون ماده 100 و چرخه رسیدگی به تخلفات در این کمیسیون نیز به نوبه خود دست متخلفان را در مازاد تراکم و مسائلی از این دست باز گذاشته و لازم است اصلاحاتی در این خصوص صورت گیرد.
باید گفت درست است که برجسازی پدیدهای وارداتی است اما آیا ما نباید مؤلفههای معماری ایرانی و اسلامی را با این پدیدهی نوظهور ترکیب کنیم؟
در تعریف شورای عالی شهرسازی و معماری ایران آمده است:معماری اسلامی- ایرانی به گونه هایی از معماری اطلاق میشود که در مرتبه مفهوم منبعث از اصول دین مبین اسلام، در مرتبه معنا دارای ارزشهای پایدار مبتنی بر بینش عرفانی ایرانی و در مصداق مبتنی بر ویژگی ها و نیازمندی های مراتب گوناگون معنوی و مادی جوامع انسانی و با استفاده بهینه از علوم، فناوری و مهندسی شکل میگیرد. هدف از ایجاد این گونه از معماری فراهم آوردن زمینه مناسب جهت تکامل و تعالی انسانها مطابق با آموزه های دین اسلام می باشد.
بر اساس تعریف باید پرسید آیا ما این مؤلفهها را در معماری ساختمان ها در تبریز به کار بستهایم؟
آیا این شهر کهن در آینده دارای هویت یک شهر ایرانی – اسلامی خواهد بود؟
گمان نمیکنم کسی از دلسوزان تبریز مخالف توسعه این شهر باشد اما توسعه به چه قیمتی؟ آیا به قیمت از میان رفتن تمام داشتههای گذشتگانمان از معماری این شهر کهن که برایمان به یادگار گذاشتهاند؟
جان کلام آنکه هر آنچه امروز انجام میدهیم مورد قضاوت آیندگان قرار خواهد گرفت، به واقع نسلهای بعدی در مورد اینگونه شهرسازی چگونه قضاوت خواهند کرد؟
بازدید:۵۴۳