کد خبر: ۶۵۸۰
تاریخ انتشار: ۲۱:۵۷ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۱ 27 January 2013

شهري كه مجهزترين بيمارستان را داشت


اگر کسی نباشد دستت را بگیرد؟ اگر دل کسی به حالت نسوزد؟ آنگاه چه خواهی کرد؟ اسیر نداشته ها می‌مانی و همچنان دل در گرو نداشته‌ها و با چشمانی ملتمس آرزوها، خیره به دنبال ناجی می گردی؟ اگر زبان نداشته باشی که فریاد برآوری چه؟ اگر با زبان بی‌زبانی فریاد برآوری اما کسی حرف دلت را نفهمد چه؟ و یا اینکه فریادهای بی کلامت را بشنوند اما بی تفاوت از کنارت رد شوند چه؟
حس بسیار تلخی ست، عمری  در صدر بودن و حالا در قعر ایستادن و نگریستن به وضعی که هیچ از دستت ساخته نیست تا حلّال آن باشی. اولین باشی اما بعد از مدتی در آخرین که نه، کمتر از آخرین باشی!

اگر کسی نباشد دستت را بگیرد؟ اگر دل کسی به حالت نسوزد؟ آنگاه چه خواهی کرد؟ اسیر نداشته ها می‌مانی و همچنان دل در گرو نداشته‌ها  و با چشمانی ملتمس آرزوها، خیره به دنبال ناجی می گردی؟ اگر زبان نداشته باشی که فریاد  برآوری چه؟ اگر با زبان بی‌زبانی فریاد برآوری اما کسی حرف دلت را نفهمد چه؟ و یا اینکه فریادهای بی کلامت را بشنوند اما بی تفاوت از کنارت رد شوند چه؟

استان: خوزستان، شهرستان: مسجدسلیمان...

شهری که بر پیشانی بند تاریخی‌اش، افتخاراتی همچون اولین فردوگاه کشور، اولین راه آهن کشور و اولین و مجهزترین بیمارستان کشور نقش بسته است.

ساعت 12:02 به تعیین وقت ساعت مچی من است که به بهانه‌ای که ملت به مریض خانه رجوع می کنند ما هم به بیمارستان 22 بهمن این شهر ورود پیدا می‌کنیم.

بیمارستان نفت این شهر زمانی به حدی مجهز بوده که رضاشاه پهلوی صرف نظر از هویت نامتناسبش به عنوان بالاترین مقام این کشور، برای درمان از تهران به بیمارستان این شهر می‌آید اما...

 

 

اما حالا ساعت 12:02 روز شنبه است و من با یکی از اسف‌بارترین صحنه‌های رخ داده در اصلي‌ترين بیمارستان‌های این شهر روبرو هستم. در گوشه‌ای غریب و جدا از محل تجمع بیماران، مادری کودکش را در آغوش گرفته و پشت به جمعیت به گونه ای که انگار بچه‌اش را از چیزی حفاظت می کند ایستاده است. نزدیک‌تر می‌روم. دختر بچه‌ای حدوداً 4 ساله با صورت و سینه‌ای سوخته در آغوش مادر با چشمانی که به سختی به من نگاه می‌کند، ناله‌ای بی کلام از وضع موجود در نگاهش جوش و خروش می‌کند.

با مادرش هم کلام می‌شوم، می گوید اسمش یکتا است. آبِ جوش صورتش و سینه اش را سوزانده است. زن به گونه‌ای که انگار بابت وضع رخ داده خود را مقصر می‌داند، نگاهش را از من می‌گیرد و نگاهش  را به کودکی که درون آغوشش آرام گرفته است گره می‌زند. از او پرسیدم چرا اینجا نشسته است، گفت: می‌ترسم بچه عفونت کند چون هم بیمارستان بهداشت ندارد هم این که بوی عطری، چیزی به او نخورد... لحظه ای سکوت در بین نگاه هایمان ماوا گرفت، زن از من پرسید ساعت چند است گفتم 12:02. با تعجب گفت ساعت 12 است. انگار که درد بچه‌اش گذر زمان را از یادش برده بود و حالا به خود آمده بود و درد اتفاق افتاده را حس می‌کرد.

به او گفتم مورد شما اورژانسی است چرا زودتر به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟ جواب زن مثل حال دردآور بچه‌اش دردآور بود. گفت از ساعت 8 صبح اینجا نشسته‌ام، می‌خواهم چشم هایش را به دکتر نشان دهم اما دکتر هنوز نیامده است و زن این طور معطل شدنش را توضیح می دهد: می گویندكه این پزشک از شهر دیگری می‌آید و بعد از یک بیمارستان دیگر به این بیمارستان سر خواهد زد. به کودک نگاهی کردم دلم سوخت، بدون معطلی پایین آمدم تا شاید مسئولی را برای پاسخگویی بیابم. پرسیدم گفتند این بیمارستان مدتی است که رئیس ندارد خانمی سرپرست آن است که مکان اسکانش از بیمارستان فاصله زیادی  دارد... 

روی باز گشتن را نداشتم. من که دیگر توان دیدن آن دختربچه را نداشتم. ذهنم پراز تنش بود شهری که زمانی بالاترین مقام کشورش برای درمان به آنجا می‌آمد حالا کارش به جایی رسیده است که مردمش باید ساعت‌ها در بیمارستان‌ها منتظر بمانند تا پزشکی از شهری دیگر بیاید و آن‌ها را درمان کند. نکته دیگر اینکه سال‌هاست که این کم کاری‌ها به بهانه در حال ساخت بودن بیمارستانی جدید توجیه می‌شود، اما این وضع همچنان باقی است. و با وجود اینکه نماینده سابق این شهر رئيس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس بود و 16 سال بر این شهر صدارت کرد،‌ اما ...اما،‌ بگذاريم و بگذريم.

یکتای کوچک، ببخش که کاری از دستم بر نیامد تا برایت انجام دهم... ببخش که نتوانستم بعضي‌ها را از خواب بیدار کنم آخر خواب‌شان خیلی سنگین است... ببخش که نتوانستم تلنگری به دنیاطلبی آدم‌هایی که در قبال تو و امثال تو مسئولند بزنم. تو ببخش شاید، البته شاید خدا هم آن ها را ببخشد. 

 

 

دو بيمارستاني كه دنبال اعتبارند
كمبود پزشك متخصص چشم، ‌قلب، ‌ارتوپد، ‌داخلي و ... در شهرستان يكي از معضلات درماني اين شهرستان است كه ضرورت توجه بيش از پيش مسئولان را مي‌طلبد.

در حال حاضر در شهرستان مسجد سلیمان سه بیمارستان وجود دارد که هر سه قدیمی هستند كه اصلي‌ترين آنها بیمارستان قدیمی 22 بهمن است كه بیش از 50 سال قدمت دارد و بافت آن کاملا فرسوده است.

دو بیمارستان در حال ساخت نیز در این شهرستان وجود دارد که یکی از آنها ۲۵ هزار متر مربع زیر بنا دارد و ۱۶۰ تختخوابی است. ساخت این بیمارستان در سال ۸۶ آغاز شده و تاکنون بيش از ۷۵ درصد پیشرفت فیزیکی داشته است و علي رغم وعده مسئولان براي افتتاح آن در پايان سال 90،‌ به علت كمبود اعتبار لازم باز هم افتتاح آن به تعويق افتاده و وعده پايان سال 91 را داده‌اند. این بیمارستان جزو مصوبات سفر اول هیات دولت است و با توجه به این‌که بیماران شهرستان‌های لالی و اندیکا نیز به این بیمارستان مراجعه می‌کنند، می‌تواند بخش زيادي از مشكلات درماني منطقه را رفع کند.

 

 

دیگر بیمارستان مسجد سلیمان که با اعتبارات وزارت نفت در مراحل ساخت آن آغاز شد ۲۲ تختخوابی است و بعد از 15 درصد پیشرفت فیزیکی، به علت کمبود اعتبار و تخلف پیمانکار متوقف شده درصورتی كه مشابه همین بیمارستان در شهرستان آغاجاری و گچساران به بهره برداری رسیده است.
 

 
 

 

بازدید:۳۴۳