گفتگوی سازه نیوز با سارا کریمان پژوهشگر میراث فرهنگی ؛
شناخت میراث فرهنگی ، پیوند عمیق ملی ایجاد میکند
در مورد آثار ارزشمند تاریخی ایران در عرصه ملی و بین المللی این نکته وجود دارد که به هر ترتیب آثار تاریخی ما و هر کشوری، جنبه هویتبخشی دارد و به عنوان نماد ملی این کشور شناخته میشود و آشنایی هرچه بیشتر با این ارزشها و ظرفیتها، منجر به پیوند عمیق تر و تقویت حس ملی گرایی در افراد می شود
سازه نیوز - الهام صمدزاده : در سالهای اخیر پژوهش های زیادی در حوزه میراث فرهنگی به خصوص موزه ها صورت گرفته است اما به نظر می رسد برای معرفی هرچه بیشتر موزه ها و نقش آن در معرفی فرهنگ ایرانی راهی طولانی پیش رو داریم
سارا کریمان ، پژوهشگر موزه و حوزه تخصصی میراث فرهنگی در گفتگو با سازه نیوز ابعاد مختلف این موضوع را مورد بررسی قرار داد
با توجه به وجود آثار ارزشمند تاریخی و میراث فرهنگی ایران و لزوم معرفی جهانی این آثار ارزیابی شما در این خصوص چگونه است ؟
در مورد آثار ارزشمند تاریخی ایران در عرصه ملی و بین المللی این نکته وجود دارد که به هر ترتیب آثار تاریخی ما و هر کشوری، جنبه هویتبخشی دارد و به عنوان نماد ملی این کشور شناخته میشود و آشنایی هرچه بیشتر با این ارزشها و ظرفیتها، منجر به پیوند عمیق تر و تقویت حس ملی گرایی در افراد میشود.
علاوه بر آن، این امکان را به وجود میآورد که کشورهای مختلف وارد گفتگوی فرهنگی شوند که به طبع در خلال این گفتگو، در واقع روابط دیگری هم شکل می گیرد، اگرچه اقداماتی در طول سالیان در این خصوص شده است، اما باید به این نکته نیز اشاره کرد که کشور ما یکی از مهمترین کشورهای تاریخی است و همچنان این ظرفیت به عنوان یک ظرفیت بسیار عظیم وجود دارد که باید با قدرت بیشتر به آن پرداخته شود. بدین معنا که چه در دوران باستان و چه در دوران تاریخی و حتی در دوران معاصر آنقدر به لحاظ هنری غنا داریم که میتوانیم بر روی آن تمرکز داشته باشیم و معرفی کنیم. ظرفیتهای معرفی در جهان معاصر متفاوت است از ادوار پیشین و با شناخت این ظرفیتها میتوان خیلی خوب در این راستا گام برداشت.
به طور حتم، موزهها با توجه به رسالتی که دارند میتوانند این نقش را خیلی خوب ایفا کند در واقع تعاملی که بین موزههای بینالمللی یا حتی در سطح ملی اتفاق میافتد میتواند مبتنی بر همین نکته باشد، در واقع تجارب بسیار موفقیتآمیزی که موزه ملی ایران در سالهای اخیر داشت نشانگر یکی از راهکارهای بسیار عالی در معرفی دوجانبه کشورها و تمدنهای مختلف است. این نمایشگاههایی که از طرف ایران ارسال میشود و یا ایران در واقع میزبان برگزاری آنها بود است.
موزه ها یکی از مهترین مکان های فرهنگی برای نمایش تمدن باشکوه ایرانی است ، آیا تعداد موزه های موجود و گستره جغرافیایی آن می تواند میراث ایران زمین به همه مردم معرفی کند ؟ شما چه راهکارهایی برای توسعه موزه ها دارید ؟
این که گستره جغرافیایی پهناوری که ایران دارد و در این گستره جغرافیایی ما شاهد گونههای مختلف آثار تاریخی هستیم. بله توسعه فیزیکی موزهها و تعدد موزه ها میتواند راهگشا باشد، اما به نظر میرسدکه چندان نمیشود کمی این ماجرا را پیگیری کرد، اگرچه که هر چقدر که تعداد موزهها افزون شود، طبیعتا ما شاهد بروز خوبی در جریان مثبت فرهنگی هستیم، اما اگر صرفاً بخواهیم بر روی وجود یک موزه در هر منطقه یا استان فکر کنیم چنانچه این موزه به فعالیت پویای خود بپردازد و بتواند در واقع فعالیتهای پیش روی خود را با برنامه ریزی دقیق با نیازسنجی دقیقی انجام دهد، شاید بتوان خیلی بهتر و خیلی شایستهتر به اهدافی که مورد پیگیری است، دست پیدا کند.
ما در دورهای هستیم که شاهد بازگشایی و تعدد موزههای خصوصی بسیاری هستیم که طبعا آنها هم یک سری فعالیت و اهدافی را پیگیری میکنند، اما توسعه موزهها از نظر من می تواند مبتنی بر توسعه عملکردی آنها باشد.
اگر چه که اتفاق بسیار نکویی است که ما شاهد گشایش موزههای جدید باشیم و این توسعه موزهها شاید به نظر تکرار مکررات باشد که مستلزم بودجه و برطرف ساختن زیرساختها و شرایط مالی است. اما در نحوه مدیریت و عملکرد آنها چنانچه نگاه به آینده و برنامه ریزی دقیق برای برنامههای پیش رو و ارتباط با محتوای سازنده و پیشبرنده جهانی وجود داشته باشد، می توانیم شاهد توسعه باشیم. چرا که بعضی از موزههای باسابقه حتی دچار این تغییر رویکرد میشوند و بنابراین در درازمدت نمیشود یک خط که ربط ثابت و یک برنامهریزی بلندمدت را در عملکرد آنها دید. در نظر گرفتن اهداف آموزشی همچنین میتواند در راستای توسعه کاربردی و عملکردی موزهها موثر و راهگشا باشد.
خوزستان به لحاظ آثار به جای مانده تاریخی یک ایران کوچک محسوب می شود اما به نظر می رسد نبود موزه های تخصصی و عمومی می تواند به ناشناخته ماندن جایگاه آن دامن بزند نظر شما در این مورد چیست ؟
استان خوزستان یکی از غنی ترین مناطق کشور ما است، به درستی اشاره کردید که نبود موزههای تخصصی و عمومی می تواند یکی از دلایلی باشد که به قدر کافی معرفی و شناخت، صورت نگرفته است. احداث موزه های جدید میتواند خیلی کمک کند به این امر ولی من مجدداً دوست دارم تاکید کنم بر این اصل که ما در آن موزههایی که داریم میتوانیم با کیفیت بهتر، برنامههای بهتر وموفق تر عمل کنیم تا اینکه بخواهیم به این فکر کنیم که یک موزه جدیدی تاسیس کنیم و همچنین تاکید من بر روی ارتباط میان موزهها و تلاش برای برگزاری رویدادهای متنوع است. چنانچه ما موزهای داشته باشیم که به میزان کافی موفق در طراحی رویداد نباشد، ما مجدداً دچار همان آسیب میشویم که منجر به منزوی شدن موزهها و عدم معرفی کافی میشود. شاید بتوان با همین امکانات موجود بدون این که منتظر افتتاخ موزه جدیدی باشیم، با طراحی رویدادهایی بین موزه ای اقدامات موثری را به ثمر رساند. چرا که در حال حاضر و در دنیای امروز با توجه به فراگیری رسانهها و نحوه جدید معرفی می توان با تمرکز بر تخصص های میان رشته ای به نتایج چشمگیری رسید و از ابزارهای متنوع آموزشی برای این امر استفاده کرد. امروزه با وجود شرایطی که پیش آمده و امکان بازدید فیزیکی از موزهها در واقع سلب شده، اما برنامه ریزی جهت پایدار نگاه داشتن رابطه با مخاطب کماکان در دستور کار موزه هاست و نقش محوری رسانه های مجازی بیش از گذشته خودنمایی میکند.
در نظر داشته باشید که هر چقدر که ما به لحاظ دیجیتال پیشروی کنیم برخی از وظایف موزه به حالت گذشته پیگیری می شود به عنوان مثال جنبه حفاظت فیزیکی موزهها فرایندی مستمر است. اما من تمایل دارم که به راههای سریع الوصولتر و در دسترستری هم فکر کنیم شاید میتوان با راههای خیلی سادهتری این معرفی اتفاق بیفتد. با رویکرد میان رشته ای که در دوران معاصر در موزهها وجود دارد ، ما میتوانیم از این ظرفیت استفاده کنیم تا اگر قرار است معنا و مفهومی تاریخی و ارزش میراثی را به بهترین شکل منتقل کنیم .
یک محصول همه فهم و فراگیر که قابلیت معروف شدن و دیده شدن داشته باشد. انواع قالبهای موشنگرافی، ویدئو و مواردی از این دست قالبهای هستند که میتوان میان سازمانی به آنها اندیشید و صرفاً وظیفه را به دوش یک نهاد یا ارگان خاصی نگذاشت و اینکه ما هر چقدر بتوانیم کمک کنیم به گسترش و تعدد موزههای تخصصی در حقیقت کمک میکنیم،به شکل گیری و تقویت یک دانش که قطعاً جنبههای آموزشی بسیاری در دل آن نهفته است، موزهها به عنوان یکی از مهمترین نمادهای آموزشی و به عنوان یکی از مهمترین کارکردهای آموزشی،پا به پای دانشگاهها میتوانند در توسعه و ترویج علم نقش داشته باشند و یقینا هر چقدر که این موزهها پربارتر باشند در سطح ملی و بین المللی امتیازات مثبت و اعتبار ملی ایجاد میکنند.
شما در حوزه تخصصی میراث فرهنگی به ویژه موزه ها قلم زده اید ، به نظر شما مطبوعات کشور تا چه حد به نقش و جایگاه موزه ها در معرفی گذشته ایران سهم داشته اند ؟
تالیفات و یا نوشتههایی که در حوزه موزه و میراث فرهنگی در طول سالیان انجام شده، که بسیار هم ارزشمند است، در بیشتر موارد یک قالب آکادمیک داشته است. با وجود انواع مختلف مقالات و کتابهایی که تاکنون تالیف و یا ترجمه شده هنوز ظرفیت بالایی وجود دارد که پربار تر باشند. کتابهای جدید زیادی در سطح جهان نوشته شده که امید میرود در آینده نزدیک توسط اهالی این حوزه برگردان شود و کمک کند به توسعه این دانش و یا تالیفات ارزشمندی که در مقاطع مختلف تحصیلی، دانشجویان برای پروژه پایان نامه خود انجام دادند، همه قالبهای بسیار ارزشمندی هستند که در دسترس قرار دارد و میتوانند کاربردی شوند اما در سطح مطبوعات هم که یک رسانه فراگیر اجتماعی است، انتظار می رود که به این موضوع پرداخته شود.
غالبا آن بخشی از نوشتار و یادداشتهایی که به میراث فرهنگی و موزه پرداخته شده یک نوع جنبه خبری و یا یک جنبه انتقادی داشته اند و یا اینکه مناسبتی، یادداشتهایی منتشر شده و اینکه ما بخواهیم به این فکر کنیم که موزه به عنوان بستری مرتبط با فضاهای شهری مثل هنرهای تجسمی منتقدین و فعالینی دارد که بخواهند به آن بپردازند، آنچنان اتفاقی صورت نگرفته یعنی ذات و کارکرد موزهها به عنوان یک پدیده و یک بستر مستقل که افراد بتوانند دائماً با آن ارتباط داشته باشند در مورد آن بیشتر بدانند من به غیر چند نفر از همکاران عزیز که در این حوزه تلاش میکنند و حالا بنده حقیر که قلم فرسایی می کنم خیلی چندان به چشم من نخورده است، البته ممکن است
این سوال پیش بیاد که چه ضرورتی وجود دارد و آیا این امر کمکی به معرفی میکند؟ به نظر من چه بسا موثرتر از متون دیگر بتواند عمل کند چون قالب مطبوعاتی، قالب نوشتار کوتاه موجز است و اینکه تلاش شود در آن ایجاز ما مطلب را در واقع منتقل کنیم و کم کم مخاطب و شنونده خودمان را به شنیدن کلمه موزه عادت بدهیم. نگاهی صرفا جهت حفاظت و نگهداری امر تاریخی است و شاید همین مسئله باعث شده که انتظار عمومی نسبت به موزهها انتظار خیلی سخت گیرانه نباشد و هم اینکه یک اثری در دل موزهها است و همین که میتواند یک فضایی را برای سرگرمی ایجاد کند،کفایت کند، اما تکرار مسائل پیرامون موزه و یا موزه شناسی در سطح مطبوعات عمومی کمک میکند که بازشناسی جایگاه و اهمیت موزه ها به عنوان یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی به نحوی جدی تر دنبال شود و انتظاراتی که به تبع عموم مردم از این فضای فرهنگی دارند به روزتر شود و ارتقا پیدا کند و طبیعتاً این ارتقا و این شناخت بیشتر باعث میشود که یک رابطه دو سویه مثبت و فعال شکل بگیرد زمانی که انتظار به وجود میآید وقتی یک تمنا و تقاضای شکل می گیرد، مخاطب در بدو ورود به موزه، توقع دارد که بر اساس دانش به روز شدهاش اتفاقات موزه رقم بخورد این پویایی و این جریان خوشایند در موزه ها به صورت پیوسته اتفاق خواهد افتاد.