تهران- دوبی از طریق پاریس
ممکن است در نمایشگاه سال ٢٠٢٠ در دوبی باز ما همان را تکرار کنیم که در سال ١٨٨٩ در پاریس کردیم و ناصرالدین شاه قاجار شرحش را در خاطراتش نوشته است.
١. ممکن است در نمایشگاه سال ٢٠٢٠ در دوبی باز ما همان را تکرار کنیم که در سال ١٨٨٩ در پاریس کردیم و ناصرالدین شاه قاجار شرحش را در خاطراتش نوشته است. (*) تردید نیست که ما امروز در موقعیت سال ١٨٨٩ نیستیم اما متأسفانه رویکرد بلاتکلیف ما در مقابل تمدن جدید جهانی، هنوز هم ادامه دارد. مشکل این است که با آساننگری میخواهیم اجزای پیچیده و درهمبافته شخصیتمان را به یک امر واحد ساده کاهش دهیم.
بدیهی است وقتی امری در واقعیت از اجزای بههمپیوسته تشکیل شده باشد، اگر بهخاطر تصورات، آرزوها و آرمانهای خودخواسته بخواهیم آن را در ذهن از هم جدا و یکی را انتخاب و بقیه را طرد کنیم، کارمان به یک آشوب ذهنی و گرفتارشدن در تضادها و تناقضها ختم میشود. جامعه کنونی ما با سه دوره تاریخی معین یعنی دوران باستان، دوران اسلامی و دوران مدرن ارتباط هویتی دارد (**) و طبیعی است که به هیچ نحو نمیتواند از آنها صرفنظر کند.
معارضه بین این سه دوران و انتخاب یکی و طرد دو جنبه دیگر، ذهنیتی را ایجاد میکند که گسسته از واقعیت است و اعمال ما را دچار تزاحم و تضاد میکند. با فرض هر درجه از اهمیت برای یکی از این سه عامل، باید تعادلی بین آنها ایجاد کرد تا همنشینی معقولی بنا بر مصلحت حیات میسر شود که نتیجهاش آرامش و اخذ تصمیمات صحیح و مفید است.
٢. اهداف اصلی نمایشگاه ٢٠٢٠ دوبی عبارتاند از: اول پیونددادن ذهنها و دوم آفریدن آینده. اهداف فرعی آن که میتوان آنها را ابزاری برای رسیدن به اهداف اصلی دانست، نیز عبارتاند از: اول توسعه پایدار، دوم حرکت به معنای جابهجایی و حملونقل و سوم استفاده از فرصتها به معنای زمینهای برای مشارکت و همافزایی توانهای فکری، مالی و مدیریتی برای پیشبرد اهداف جهانی. همانطور که در بند اول این نوشتار آمده، با شخصیتی پارهپاره و در نزاع ذهنی با خویشتن، راه به جایی نمیبریم.
اول امنیت خاطری لازم است تا ما هم مثل عقلا از فضیلت تعادل بهرهمند شویم و سپس به مدد فضیلتهای دیگر چون احترام به دیگران و بهجایآوردن سپاس در مورد کسانی که به ما چیزی میآموزند، بتوانیم با زبان رسمی و پذیرفتهشده جهانی گفتوگوی سازندهای را آغاز کنیم و در طول آن، هم تجربیات گرانقدر تمدنی خود را انتقال دهیم و هم از تجربههای ارزشمند آنان بیاموزیم. تا زمانیکه با خود در جنگیم و ذهنی پرآشوب و کلامی تلخ داریم، ارتباط ذهنها را نمیتوانیم تجربه کنیم. اگر فرصتی هم به ما ارائه شود، این فرصت صرف ارتباط دوجانبه نمیشود، تکگویی فقط انزوای فرهنگی را بیشتر میکند. تعلیم و تعلم آداب خاص خود را دارد. در طول تاریخ، رشد تمدنها در سایه ارتباط و شوق برای دانستن شکل گرفته است.
تمدن مسلمانان وقتی بیشتر شکوفا شد که هیچ مانع و مشکلی در اخذ تجربیات ایرانیان و یونانیان برای خود تصور نکردند و غربیان نیز با شوق وافر برای دانستن، تمام کتب حکمای مسلمان را در مراکز علمی خود تدریس کردند. مقولههای فرهنگی سرشتی غیر از استدلالهای سیاسی زودگذر دارد. مفاهیم استعمارگری و استعمارزدگی به حوزه مفاهیم سیاسی تعلق دارند. اشاعه و تعمیم شتابزده و سطحی آنها به حوزههای دانش و فلسفه، ما را از استفاده از دانش بشری و تفاهم با دیگران باز میدارد.
کشف کلیدی انتهای قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم این است که آینده جهان در گرو ارتباط، اقدامهای مشترک و مسئولیتهای دستهجمعی است. اگر به مسائل زیستمحیطی توجه کنید، ملاحظه میکنید که مرزهای جغرافیایی، حاکمیت ملتها، توسعه ملی و منافع قومی با آنکه جزء بدیهی رفتاری و اتخاذ سیاستهای فعلی کشورها هستند، به حل مشکل که بقای بشریت را تهدید میکند، کمکی نمیکنند و در مواردی حتی خود این مفاهیم، مشکل اصلی هستند. این تعاریف در آینده عوض خواهند شد.
نگاهی به سیل کتابها و مقالاتی که از دهه ٦٠ قرن گذشته با کتابهای بهار خاموش اثر خانم ریچل کارسون و تنها یک زمین اثر خانم باربارا شروع شد و اکنون به کمک فیلسوفان ارزشمندی مثل ماری میجلی رشد فراوانی یافته است، دگرگونی بزرگی را که در مورد مفاهیم بدیهی سیاسی، اجتماعی و فلسفی ما در راه است، بهخوبی نشان میدهد. جهان آینده را با مفاهیم قرون گذشته نمیتوان اداره کرد، اصرار بیجهت در مورد آنها ما را از همراهی با کاروان تمدن و فرهنگ بازمیدارد.
اگر بخواهیم بهطور جدی و نه فقط بهصورت ارائه معماری سنتی، لباسهای محلی، پلوی زعفرانی و کباب بختیاری در نمایشگاه ٢٠٢٠ شرکت کنیم، باید تکلیفمان را با مفاهیم، روشن کرده باشیم. معمار یا طراح داخلی بهتنهایی از عهده این مهم بر نمیآید. قبل از شروعبهکار در گفتوگوی وسیعی با شرکت دانشمندان، هنرمندان، برنامهریزان و غیره باید مسائل به بحث گذاشته شود و راهبردهایی به دست آید.
با تأسف بسیار باید بگویم درمورد اهداف فرعی نمایشگاه نیز، ما کارنامه قابلقبولی نداریم و حتما احتیاج به کار فراوان و تجدید نظر در گفتار و رفتار داریم. داستان غمانگیز بیتدبیری ما در مورد هوا، آب، جنگل، اراضی قابلکشت، منقرضکردن نسل گونههای جانوری و گیاهی، کشتن مرجانها در جزایر خلیجفارس، ریختن فاضلاب به دریاها، خشککردن رودها و غیره این روزها ذهن هر انسان با بهره هوشی متوسط را هم آزار میدهد. با چه دستاوردی در مورد توسعه پایدار و شاید با کدام بهره از افتخار همراهی با طبیعت و بشریت، پای در نمایشگاه میگذاریم؟
اگر دو مقوله حرکت و استفاده از فرصتها را که اهداف دیگر نمایشگاه است به وجهی که امروز با آن درگیریم در نظر آوریم، شاید بیشتر شرمگین شویم. صنایع اتومبیلسازی، صنایع هوایی، حملونقل ریلی و مدیریت شهری ما آنچنان عقبماندهاند که در نمایشگاه یا باید سکوت کنیم و کار را به نمایش کاسه لعابی واگذاریم یا مطالبی کلی و بیاثر یا خدای ناخواسته دورازواقع عنوان کنیم. طراحی غرفه، ضعف اساسی مفهومی ما را نمیپوشاند.
آیا اینبار ما واقعا به این اهداف فکر کردهایم و با پذیرش آن میخواهیم نقش شایستهای در این نمایشگاه بر عهده بگیریم؟ یعنی آیا ما با همراهی با تمدن جدید میخواهیم به اتفاق دیگران آینده را بسازیم و با مشارکت گسترده با دیگران، سهم بزرگی که در خور ماست، طلب کنیم و حق دیگران را هم بگذاریم یا مردد و بیمناک از شریکشدن با دیگران و ترسان و لرزان از آنکه هویتمان را بربایند، فقط به نمایش روزگار سپریشده قناعت کنیم؟
٣. شرکت در نمایشگاه تنها به طراحی غرفه مربوط نمیشود. به نظر من طراحی کالبد نمایشگاه، اولین مسئله ما نیست. شاید یکی از دلایل ناکامی یا تلخکامیهای ما در نمایشگاههای گذشته این است که متأسفانه ما فقط بخش ملموس و کالبدی آن را میبینیم و به اندیشه و روحی که در کالبد جای دارد و کالبد بهخاطر آن باید طراحی و ساخته شود، توجه نداریم. برای شرکت در نمایشگاه، اول به سراغ معمار و طراح کالبدی نمیروند.
اول فکر میکنند که چه بگویند، چه نمایش دهند، چگونه نمایش دهند، چگونه دیگران را جذب کنند و چه ایده جدیدی را مطرح کنند که مردم از آن چیزی بیاموزند یا توجهشان جلب شود و بعد مناسب با آن، کالبدی را طراحی میکنند. آسانترین کار آن است که گذشته را بهطور خام با غروری بدوی به دیگران ارائه کنیم. در نمایشگاهی که چشم همه رو به جلو و آینده است، نمیتوانیم در لاک انزوای خویش به عقب و گذشته بنگریم.
در این حالت، اگر کسی توجهی هم داشته باشد، از نوع توجه به شیء منقضیشده تاریخی است. از آنکه رویش به گذشته و پشتش به آینده است، لااقل در این نمایشگاه چیزی نمیتوان آموخت. انتظار اینکه همه اهداف از یک کالبد ساختمانی برآید انتظار بزرگ و عبثی است. بزرگ است زیرا معماری بیان خاص خود را دارد و محدود است و همه مقاصد را برآورده نمیکند. عبث است زیرا معمار تا اهداف تمدنی و اجتماعی جامعه خویش را نداند، موفق به طراحی موفقی نخواهد شد و همه اهداف تمدنی و اجتماعی یک جامعه را معمار تولید نمیکند.
کار نمایشگاه از ساخت غرفه معماری شروع نمیشود؛ معمار احتمالا در مراتب بعدی است. موفقیت یا عدم موفقیت شرکت در یک نمایشگاه، تماما منوط به معماری غرفه نیست، با آنکه آنچه بیشتر به چشم میآید، ساختمان غرفه است اما انعکاس روح تمدنی و نقشه راه آینده است که دیگران را جذب میکند و طراح غرفه را اگر استعداد طراحی داشته باشد، به خلق اثر چشمگیری موفق میکند.
٤. استدلال اصلی برپاکنندگان این نمایشگاه برای کسب میزبانی این رویداد، بر موقعیت کشور امارات بهعنوان مسیر تاریخی اتصال شرق و غرب و امکانات تمدنی و زیرساختی آن بهعنوان فضایی که بهرهمند از مواهب تمدن جدید است استوار شده، سرزمینی که رویش به سوی آینده است و آینده را اولا در قالب همکاری و ارتباط بین ذهنها و فکرها میداند و ثانیا فرصتهای طلایی را در همکاری مادی و معنوی بینالملل لحاظ میکند. با احترام به میزبان نمایشگاه ٢٠٢٠ و توجه کامل به دستاورد کشورهای همجوار، نمیتوانم تأسف خود را از بیتوجهی ایرانیان به جایگاه ممتاز تمدنی و تاریخی و موقعیت استراتژیک سرزمینی خود ابراز نکنم.
ایران از هزاران سال پیش حلقه واسط بین شرق و غرب بوده است، قرارگرفتن آن در مسیر جاده ابریشم و جاده ادویه که چین و هند، دو تمدن بسیار بزرگ بشری را به غرب متصل میکرده، موقعیت استراتژیک بینظیری را برای ما فراهم کرده است. این موقعیت طبیعی با وجود مردمانی بسیار مستعد، کمتعصب و دوستدار یادگرفتن و یاددادن که تمدن درخشان ایران باستان و بخش عمدهای از تمدن باشکوه اسلامی، ثمره کوششهای آنان است و خود انتقالدهنده تمدن یونان به شرق و سپس انتقال آن به غرب بودهاند، تکمیل شده و بستر تاریخی لازم را برای ایفای نقشی سازنده در آینده فراهم میکند.
امروز در اثر بیتوجهی ما، کشورهایی با سابقه تمدنی بسیار اندک با احداث فرودگاه و بندر در موقعیت طبیعی بسیار نازلتری از ایران میتوانند گوی سبقت را در نقشداشتن در انتقال تمدن غرب به شرق از ما بربایند. بهتر است با حفظ احترام همسایگان و تحسین دستاوردهایشان اندکی توجه کنیم که غرقشدن در رؤیای گذشته حاصلی جز انزوای آینده ندارد و آنچه ثروت مادی و معنوی ماست، اگر بهطور فعال موردبازنگری قرار نگرفته و باعث خلق هویت جدیدی نشود، خودبهخود مورد استفاده دیگران قرار خواهد گرفت؛ مولوی و ابنسینا را از یک سو و ابتکار حفر قنات، ابداع جشن بزرگ نوروز، هنر استفاده از باد در بادگیرها و غیره را به نام خود ثبت میکنند. بر آنها ملامتی نیست؛ آنکه قدر خویش نداند و در رؤیای افتخارات پیشین به دور خویش بچرخد و نداند که چه بخواهد، جز خسران چیزی عایدش نخواهد شد.
* مقاله ما و تجربه اکسپوزیسیون. کتاب اکسپو؛ جهان در پوست معماری
نزدیک عمارت چین و ژاپن، عمارت ایران است که حقیقتا از همه بهتر بود، استاد حسینعلی معمار خویش حاجی ابوالحسن ساخته است، خودش هم حاضر بود... اگر وضع دالانهای توی اکسپوزیسیون و جواهرات نفیسه و اشیایی که صدهزار تومان قیمت و ارزش دارد و غیره و غیره را بنویسم و شرح بدهم باید یک کتاب علیحده به قدر شاهنامه به دست گرفته و مدتی که اکسپوزیسیون برپاست همهروزه از صبح الی صبح دیگر متصلا بنویسم... این عمارت (عمارت ایران) را شبیه به برج عشرتآباد ساختهاند.
پنجرهها و درها همه را از ایران آوردهاند. توی دالانها و قسمتهای اکسپوزیسیون از قسمت انگلیس، فرانسه و... از همه جا رد شدیم و گذشتیم تا به قسمت ایران رسیدیم. قدری آنجا نشستیم، متاعهای خوبی داشت، حتی تمبک خاتم و کمانچه و غیره. یک تمبک را ٤٠ تومان خریده بودند. زریهای اصفهان، پارچههای یزد، کاشان و غیره خیلی متاع ایران اینجاها مرغوب است و به قیمت اعلی میخرند. (صفحه ١٠٦)
** کتاب افسونزدگی جدید هویت چهلتکه تألیف داریوش شایگان
بنابراین هویت دینی در حیطه معرفتشناختی، همه عرصههای حضور ما را در جهان دربر نمیگیرد. سه هویت ملی، دینی و مدرن هر یک در دل دیگری جای گرفتهاند و بهاینترتیب مناطق تداخلی ایجاد کردهاند که هر دم پیچیدهتر میشوند و قلمروهایی که هریک در آنها دخل و تصرف میکنند و در غالب موارد با یکدیگر ناسازگارند. این موقعیت سرشار از تضاد، حالتی شبیه اسکیزوفرنی را موجب شده است. (صفحه ٣-١٦٢) کشوری اسلامی همچون ایران، تصویر زنده این سه قلمرو هویت است. (صفحه ١٦٣)
برای خاتمه این مبحث اضافه میکنم که ما در محل تلاقی حیطههای متعدد تاویل قرار داریم و از هر دو سو بازو گشودهایم، طرحی هستیم که هم بهسوی گذشته باستانی معرفتمان گشوده است (و نفوذ سنت نیز از همین روست) و هم بهسوی تحولات آتیمان. آگاهی ما به دلیل توانایی دوپارهشدن (میراثی که از غرب به ما رسیده و جزء لاینفک وجود ما شده است) تذکاری است از همه مراحل معرفت. پس باید این مراحل را دوباره ارزیابی کرد و در سرزمینی که از آن خودشان است جای داد.
این هنر ترکیب و سامانبخشیدن به فضاهای ناهمگون، به گمان من راه سوم و تازهای است. راهی است که هم از تقلیل حاصل از شناخت یکدست اجتناب میکند و هم از توهمات آرمانهای تحققناپذیر. با اختیار این راه شاید بتوانیم بر دوگانگی شخصیت خود غلبه کنیم یا به عبارت دیگر شاید بتوان این راه را، راه دوپارگی آگاهانه و رامشده تلقی کرد. (صفحه ١٦٩)
*مهندس معمار و مدیرعامل مهندسان مشاور باوند
بدیهی است وقتی امری در واقعیت از اجزای بههمپیوسته تشکیل شده باشد، اگر بهخاطر تصورات، آرزوها و آرمانهای خودخواسته بخواهیم آن را در ذهن از هم جدا و یکی را انتخاب و بقیه را طرد کنیم، کارمان به یک آشوب ذهنی و گرفتارشدن در تضادها و تناقضها ختم میشود. جامعه کنونی ما با سه دوره تاریخی معین یعنی دوران باستان، دوران اسلامی و دوران مدرن ارتباط هویتی دارد (**) و طبیعی است که به هیچ نحو نمیتواند از آنها صرفنظر کند.
معارضه بین این سه دوران و انتخاب یکی و طرد دو جنبه دیگر، ذهنیتی را ایجاد میکند که گسسته از واقعیت است و اعمال ما را دچار تزاحم و تضاد میکند. با فرض هر درجه از اهمیت برای یکی از این سه عامل، باید تعادلی بین آنها ایجاد کرد تا همنشینی معقولی بنا بر مصلحت حیات میسر شود که نتیجهاش آرامش و اخذ تصمیمات صحیح و مفید است.
٢. اهداف اصلی نمایشگاه ٢٠٢٠ دوبی عبارتاند از: اول پیونددادن ذهنها و دوم آفریدن آینده. اهداف فرعی آن که میتوان آنها را ابزاری برای رسیدن به اهداف اصلی دانست، نیز عبارتاند از: اول توسعه پایدار، دوم حرکت به معنای جابهجایی و حملونقل و سوم استفاده از فرصتها به معنای زمینهای برای مشارکت و همافزایی توانهای فکری، مالی و مدیریتی برای پیشبرد اهداف جهانی. همانطور که در بند اول این نوشتار آمده، با شخصیتی پارهپاره و در نزاع ذهنی با خویشتن، راه به جایی نمیبریم.
اول امنیت خاطری لازم است تا ما هم مثل عقلا از فضیلت تعادل بهرهمند شویم و سپس به مدد فضیلتهای دیگر چون احترام به دیگران و بهجایآوردن سپاس در مورد کسانی که به ما چیزی میآموزند، بتوانیم با زبان رسمی و پذیرفتهشده جهانی گفتوگوی سازندهای را آغاز کنیم و در طول آن، هم تجربیات گرانقدر تمدنی خود را انتقال دهیم و هم از تجربههای ارزشمند آنان بیاموزیم. تا زمانیکه با خود در جنگیم و ذهنی پرآشوب و کلامی تلخ داریم، ارتباط ذهنها را نمیتوانیم تجربه کنیم. اگر فرصتی هم به ما ارائه شود، این فرصت صرف ارتباط دوجانبه نمیشود، تکگویی فقط انزوای فرهنگی را بیشتر میکند. تعلیم و تعلم آداب خاص خود را دارد. در طول تاریخ، رشد تمدنها در سایه ارتباط و شوق برای دانستن شکل گرفته است.
تمدن مسلمانان وقتی بیشتر شکوفا شد که هیچ مانع و مشکلی در اخذ تجربیات ایرانیان و یونانیان برای خود تصور نکردند و غربیان نیز با شوق وافر برای دانستن، تمام کتب حکمای مسلمان را در مراکز علمی خود تدریس کردند. مقولههای فرهنگی سرشتی غیر از استدلالهای سیاسی زودگذر دارد. مفاهیم استعمارگری و استعمارزدگی به حوزه مفاهیم سیاسی تعلق دارند. اشاعه و تعمیم شتابزده و سطحی آنها به حوزههای دانش و فلسفه، ما را از استفاده از دانش بشری و تفاهم با دیگران باز میدارد.
کشف کلیدی انتهای قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم این است که آینده جهان در گرو ارتباط، اقدامهای مشترک و مسئولیتهای دستهجمعی است. اگر به مسائل زیستمحیطی توجه کنید، ملاحظه میکنید که مرزهای جغرافیایی، حاکمیت ملتها، توسعه ملی و منافع قومی با آنکه جزء بدیهی رفتاری و اتخاذ سیاستهای فعلی کشورها هستند، به حل مشکل که بقای بشریت را تهدید میکند، کمکی نمیکنند و در مواردی حتی خود این مفاهیم، مشکل اصلی هستند. این تعاریف در آینده عوض خواهند شد.
نگاهی به سیل کتابها و مقالاتی که از دهه ٦٠ قرن گذشته با کتابهای بهار خاموش اثر خانم ریچل کارسون و تنها یک زمین اثر خانم باربارا شروع شد و اکنون به کمک فیلسوفان ارزشمندی مثل ماری میجلی رشد فراوانی یافته است، دگرگونی بزرگی را که در مورد مفاهیم بدیهی سیاسی، اجتماعی و فلسفی ما در راه است، بهخوبی نشان میدهد. جهان آینده را با مفاهیم قرون گذشته نمیتوان اداره کرد، اصرار بیجهت در مورد آنها ما را از همراهی با کاروان تمدن و فرهنگ بازمیدارد.
اگر بخواهیم بهطور جدی و نه فقط بهصورت ارائه معماری سنتی، لباسهای محلی، پلوی زعفرانی و کباب بختیاری در نمایشگاه ٢٠٢٠ شرکت کنیم، باید تکلیفمان را با مفاهیم، روشن کرده باشیم. معمار یا طراح داخلی بهتنهایی از عهده این مهم بر نمیآید. قبل از شروعبهکار در گفتوگوی وسیعی با شرکت دانشمندان، هنرمندان، برنامهریزان و غیره باید مسائل به بحث گذاشته شود و راهبردهایی به دست آید.
با تأسف بسیار باید بگویم درمورد اهداف فرعی نمایشگاه نیز، ما کارنامه قابلقبولی نداریم و حتما احتیاج به کار فراوان و تجدید نظر در گفتار و رفتار داریم. داستان غمانگیز بیتدبیری ما در مورد هوا، آب، جنگل، اراضی قابلکشت، منقرضکردن نسل گونههای جانوری و گیاهی، کشتن مرجانها در جزایر خلیجفارس، ریختن فاضلاب به دریاها، خشککردن رودها و غیره این روزها ذهن هر انسان با بهره هوشی متوسط را هم آزار میدهد. با چه دستاوردی در مورد توسعه پایدار و شاید با کدام بهره از افتخار همراهی با طبیعت و بشریت، پای در نمایشگاه میگذاریم؟
اگر دو مقوله حرکت و استفاده از فرصتها را که اهداف دیگر نمایشگاه است به وجهی که امروز با آن درگیریم در نظر آوریم، شاید بیشتر شرمگین شویم. صنایع اتومبیلسازی، صنایع هوایی، حملونقل ریلی و مدیریت شهری ما آنچنان عقبماندهاند که در نمایشگاه یا باید سکوت کنیم و کار را به نمایش کاسه لعابی واگذاریم یا مطالبی کلی و بیاثر یا خدای ناخواسته دورازواقع عنوان کنیم. طراحی غرفه، ضعف اساسی مفهومی ما را نمیپوشاند.
آیا اینبار ما واقعا به این اهداف فکر کردهایم و با پذیرش آن میخواهیم نقش شایستهای در این نمایشگاه بر عهده بگیریم؟ یعنی آیا ما با همراهی با تمدن جدید میخواهیم به اتفاق دیگران آینده را بسازیم و با مشارکت گسترده با دیگران، سهم بزرگی که در خور ماست، طلب کنیم و حق دیگران را هم بگذاریم یا مردد و بیمناک از شریکشدن با دیگران و ترسان و لرزان از آنکه هویتمان را بربایند، فقط به نمایش روزگار سپریشده قناعت کنیم؟
٣. شرکت در نمایشگاه تنها به طراحی غرفه مربوط نمیشود. به نظر من طراحی کالبد نمایشگاه، اولین مسئله ما نیست. شاید یکی از دلایل ناکامی یا تلخکامیهای ما در نمایشگاههای گذشته این است که متأسفانه ما فقط بخش ملموس و کالبدی آن را میبینیم و به اندیشه و روحی که در کالبد جای دارد و کالبد بهخاطر آن باید طراحی و ساخته شود، توجه نداریم. برای شرکت در نمایشگاه، اول به سراغ معمار و طراح کالبدی نمیروند.
اول فکر میکنند که چه بگویند، چه نمایش دهند، چگونه نمایش دهند، چگونه دیگران را جذب کنند و چه ایده جدیدی را مطرح کنند که مردم از آن چیزی بیاموزند یا توجهشان جلب شود و بعد مناسب با آن، کالبدی را طراحی میکنند. آسانترین کار آن است که گذشته را بهطور خام با غروری بدوی به دیگران ارائه کنیم. در نمایشگاهی که چشم همه رو به جلو و آینده است، نمیتوانیم در لاک انزوای خویش به عقب و گذشته بنگریم.
در این حالت، اگر کسی توجهی هم داشته باشد، از نوع توجه به شیء منقضیشده تاریخی است. از آنکه رویش به گذشته و پشتش به آینده است، لااقل در این نمایشگاه چیزی نمیتوان آموخت. انتظار اینکه همه اهداف از یک کالبد ساختمانی برآید انتظار بزرگ و عبثی است. بزرگ است زیرا معماری بیان خاص خود را دارد و محدود است و همه مقاصد را برآورده نمیکند. عبث است زیرا معمار تا اهداف تمدنی و اجتماعی جامعه خویش را نداند، موفق به طراحی موفقی نخواهد شد و همه اهداف تمدنی و اجتماعی یک جامعه را معمار تولید نمیکند.
کار نمایشگاه از ساخت غرفه معماری شروع نمیشود؛ معمار احتمالا در مراتب بعدی است. موفقیت یا عدم موفقیت شرکت در یک نمایشگاه، تماما منوط به معماری غرفه نیست، با آنکه آنچه بیشتر به چشم میآید، ساختمان غرفه است اما انعکاس روح تمدنی و نقشه راه آینده است که دیگران را جذب میکند و طراح غرفه را اگر استعداد طراحی داشته باشد، به خلق اثر چشمگیری موفق میکند.
٤. استدلال اصلی برپاکنندگان این نمایشگاه برای کسب میزبانی این رویداد، بر موقعیت کشور امارات بهعنوان مسیر تاریخی اتصال شرق و غرب و امکانات تمدنی و زیرساختی آن بهعنوان فضایی که بهرهمند از مواهب تمدن جدید است استوار شده، سرزمینی که رویش به سوی آینده است و آینده را اولا در قالب همکاری و ارتباط بین ذهنها و فکرها میداند و ثانیا فرصتهای طلایی را در همکاری مادی و معنوی بینالملل لحاظ میکند. با احترام به میزبان نمایشگاه ٢٠٢٠ و توجه کامل به دستاورد کشورهای همجوار، نمیتوانم تأسف خود را از بیتوجهی ایرانیان به جایگاه ممتاز تمدنی و تاریخی و موقعیت استراتژیک سرزمینی خود ابراز نکنم.
ایران از هزاران سال پیش حلقه واسط بین شرق و غرب بوده است، قرارگرفتن آن در مسیر جاده ابریشم و جاده ادویه که چین و هند، دو تمدن بسیار بزرگ بشری را به غرب متصل میکرده، موقعیت استراتژیک بینظیری را برای ما فراهم کرده است. این موقعیت طبیعی با وجود مردمانی بسیار مستعد، کمتعصب و دوستدار یادگرفتن و یاددادن که تمدن درخشان ایران باستان و بخش عمدهای از تمدن باشکوه اسلامی، ثمره کوششهای آنان است و خود انتقالدهنده تمدن یونان به شرق و سپس انتقال آن به غرب بودهاند، تکمیل شده و بستر تاریخی لازم را برای ایفای نقشی سازنده در آینده فراهم میکند.
امروز در اثر بیتوجهی ما، کشورهایی با سابقه تمدنی بسیار اندک با احداث فرودگاه و بندر در موقعیت طبیعی بسیار نازلتری از ایران میتوانند گوی سبقت را در نقشداشتن در انتقال تمدن غرب به شرق از ما بربایند. بهتر است با حفظ احترام همسایگان و تحسین دستاوردهایشان اندکی توجه کنیم که غرقشدن در رؤیای گذشته حاصلی جز انزوای آینده ندارد و آنچه ثروت مادی و معنوی ماست، اگر بهطور فعال موردبازنگری قرار نگرفته و باعث خلق هویت جدیدی نشود، خودبهخود مورد استفاده دیگران قرار خواهد گرفت؛ مولوی و ابنسینا را از یک سو و ابتکار حفر قنات، ابداع جشن بزرگ نوروز، هنر استفاده از باد در بادگیرها و غیره را به نام خود ثبت میکنند. بر آنها ملامتی نیست؛ آنکه قدر خویش نداند و در رؤیای افتخارات پیشین به دور خویش بچرخد و نداند که چه بخواهد، جز خسران چیزی عایدش نخواهد شد.
* مقاله ما و تجربه اکسپوزیسیون. کتاب اکسپو؛ جهان در پوست معماری
نزدیک عمارت چین و ژاپن، عمارت ایران است که حقیقتا از همه بهتر بود، استاد حسینعلی معمار خویش حاجی ابوالحسن ساخته است، خودش هم حاضر بود... اگر وضع دالانهای توی اکسپوزیسیون و جواهرات نفیسه و اشیایی که صدهزار تومان قیمت و ارزش دارد و غیره و غیره را بنویسم و شرح بدهم باید یک کتاب علیحده به قدر شاهنامه به دست گرفته و مدتی که اکسپوزیسیون برپاست همهروزه از صبح الی صبح دیگر متصلا بنویسم... این عمارت (عمارت ایران) را شبیه به برج عشرتآباد ساختهاند.
پنجرهها و درها همه را از ایران آوردهاند. توی دالانها و قسمتهای اکسپوزیسیون از قسمت انگلیس، فرانسه و... از همه جا رد شدیم و گذشتیم تا به قسمت ایران رسیدیم. قدری آنجا نشستیم، متاعهای خوبی داشت، حتی تمبک خاتم و کمانچه و غیره. یک تمبک را ٤٠ تومان خریده بودند. زریهای اصفهان، پارچههای یزد، کاشان و غیره خیلی متاع ایران اینجاها مرغوب است و به قیمت اعلی میخرند. (صفحه ١٠٦)
** کتاب افسونزدگی جدید هویت چهلتکه تألیف داریوش شایگان
بنابراین هویت دینی در حیطه معرفتشناختی، همه عرصههای حضور ما را در جهان دربر نمیگیرد. سه هویت ملی، دینی و مدرن هر یک در دل دیگری جای گرفتهاند و بهاینترتیب مناطق تداخلی ایجاد کردهاند که هر دم پیچیدهتر میشوند و قلمروهایی که هریک در آنها دخل و تصرف میکنند و در غالب موارد با یکدیگر ناسازگارند. این موقعیت سرشار از تضاد، حالتی شبیه اسکیزوفرنی را موجب شده است. (صفحه ٣-١٦٢) کشوری اسلامی همچون ایران، تصویر زنده این سه قلمرو هویت است. (صفحه ١٦٣)
برای خاتمه این مبحث اضافه میکنم که ما در محل تلاقی حیطههای متعدد تاویل قرار داریم و از هر دو سو بازو گشودهایم، طرحی هستیم که هم بهسوی گذشته باستانی معرفتمان گشوده است (و نفوذ سنت نیز از همین روست) و هم بهسوی تحولات آتیمان. آگاهی ما به دلیل توانایی دوپارهشدن (میراثی که از غرب به ما رسیده و جزء لاینفک وجود ما شده است) تذکاری است از همه مراحل معرفت. پس باید این مراحل را دوباره ارزیابی کرد و در سرزمینی که از آن خودشان است جای داد.
این هنر ترکیب و سامانبخشیدن به فضاهای ناهمگون، به گمان من راه سوم و تازهای است. راهی است که هم از تقلیل حاصل از شناخت یکدست اجتناب میکند و هم از توهمات آرمانهای تحققناپذیر. با اختیار این راه شاید بتوانیم بر دوگانگی شخصیت خود غلبه کنیم یا به عبارت دیگر شاید بتوان این راه را، راه دوپارگی آگاهانه و رامشده تلقی کرد. (صفحه ١٦٩)
*مهندس معمار و مدیرعامل مهندسان مشاور باوند