کد خبر: ۳۰۸۶۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۴ - ۰۹ آبان ۱۳۹۵ 30 October 2016
در گفتگو با کارشناسان مطرح شد؛

معماری ایرانی و تأثیرات زمینه‌گرایی در خلق اثر

با توجه به نظر کارشناسان معماری ساختمان مسکونی «ایلخانه» تلاشی برای بازگرداندن ارزش‌های سنتی ایرانی بوده و درعین‌حال، چشمی نیز به مدرنیته دارد. این ساختمان مسکونی، یکی از معتبرترین جایزه‌های معماری کشور را در سال ٩٣ از آنِ خود کرده و به عقیده معماران به ویژگی زمینه‌گرایی در خلق آن توجه بسیاری شده است.
زمینه‌گرایی در حوزه معماری ایرانی و بررسی ویژگی‌های ساختمان مسکونی ایلخانه در گفتگویی اختصاصی با دو کارشناس این حوزه مورد بحث قرار گرفت. در این گفتگو ویژگی‌های بارز این بنا در معماری ایرانی و تأثیرات زمینه‌گرایی در خلق این اثر از نشید نبیان و رامبد ایلخانی (دو معمار) مورد سؤال قرار گرفته است که به شرح زیر ارائه شده است:

زمینه‌گرایی از نظر شما چگونه تعریف می‌شود و ابعاد و اجزای آن کدامند؟ 

نشید نبیان: برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید به گفتمان قالب معماری معاصر نگاه کنیم (در این گفتمان، منظور من از معماری معاصر، معماری پس از دوره مدرن است). زمینه‌گرایی دارای یک تاریخ‌مداری مشخص است. مثلا در دوران مدرن، زمینه‌گرایی به معنای بسترگرایی وجود داشته است. به‌عنوان مثال، قرارگرفتن یک بنا در بستر یک شهر، به معنای تأثیرگرفتن از فرم شهری و فرم زمینه‌ای که در آن قرار گرفته، است. این تأثیرگرفتن را در دسترسی‌ها، منظر، همسایگی‌ها و... می‌بینیم. در یک سیر تاریخی، اگر به مقوله زمینه‌گرایی توجه کنیم، درمی‌یابیم که از دوره مدرن، تأثیر بسترگرایی در پروژه‌ها به مراتب بیشتر شد؛ چراکه از این دوره به بعد، ملاحظات معماری و شهرسازی یک رابطه ارگانیک با هم پیدا کردند. خیلی از معماران مدرن برجسته‌ای که ما می‌شناسیم، طراحان شهری نیز بوده‌اند، مثل لوکوربوزیه. 
اتفاقا یکی از ویژگی‌های زمینه‌گرایی را می‌توان رابطه‌ای ارگانیکی تعریف کرد که بین بنا به‌عنوان جزء با شهر به‌عنوان کل به وجود می‌آید. 

نشید نبیان: دقیقا، اما این نوع نگاه بیشتر در دوره مدرن وجود داشت و با ظهور و در نقد سبک بین‌المللی، نوع دیگری از زمینه‌گرایی تعریف شد که کلان‌تر از بستر کالبدی و به صورت بی‌واسطه به پروژه نگاه می‌کرد. مکتب فرانکفورت که نوعی عکس‌العمل به سبک بین‌المللی بود، مبین این جهت‌گیری تفکری بود که یک سبک به تنهایی نمی‌تواند جواب‌گوی همه مناطق و جغرافیاهای سیاسی سراسر جهان باشد. عملا منطقه‌گرایی که مکتب فرانکفورت شروع می‌کند، زمینه را به زمینه اقتصادی، زمینه کالبدی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، روان‌شناختی و... تعمیم می‌دهد. فکر می‌کنم من و رامبد هم زمینه را همین‌طور گسترده می‌بینیم؛ یعنی معتقدیم ورای بستر فیزیکی و کالبدی، پروژه باید با شهر در لایه‌های دیگری هم ارتباط برقرار کند و کار ما این است که خودآگاه یا ناخودآگاه، این را به کنش‌های معمارانه خود وارد کنیم. 

رامبد ایلخانی: درعین‌حال، من فکر می‌کنم اتفاقا بستر یا کانتکس در اکثر موارد، به موتور محرکه و شکل‌دهنده پروژه‌هایی بدل می‌شود که در بافت شهری قرار دارند. یعنی پروژه‌های کوچکی که سفارش طراحی آن را قبول می‌کنیم. به‌عنوان مثال، دفتر کار ما، پروژه دو دفتر کار برای دو برادر، نمونه‌ای از همین پروژه‌هاست که در آن نطفه اولیه، همین بستر یا کانتکس بوده است. 

با این حساب می‌توان گفت درباره آثار شما، زمینه‌گرایی به شکل نطفه اولیه خلق اثر، حاضر شده است. آیا زمینه‌گرایی را یک سبک می‌بینید؟ 

رامبد ایلخانی: اجازه بدهید اسم سبک را روی زمینه‌گرایی نگذاریم. به نظر من، زمینه‌گرایی بیشتر یک حساسیت است تا سبک. این حساسیتی است که ما در پروژه‌ها داریم تا ببینیم کانتکس پروژه کجا شکل گرفته، بافت اطرافش و ساختمان‌های همسایه چه ویژگی‌هایی دارند، واحد همسایه و حتی منظره سبز اطراف، چطور با پروژه قرار است ارتباط برقرار کند. درواقع کشف اینکه پتانسیل‌های شهری که در اطراف یک پروژه قرار دارند چقدر می‌توانند در اثر استفاده شوند، از حساسیت‌های زمینه‌گرایانه معمار نشئت می‌گیرد. 

نشید نبیان: من این نکته را هم اضافه کنم که اصولا مکاتب و ایسم‌ها، به موضوع مرکزی خود، دیدی ایدئولوژیک دارند؛ ولی ما نسبت به زمینه‌گرایی این‌طور نیستیم؛ بلکه زمینه‌گرایی شاید برای ما راهکاری باشد برای بهبود پروژه از زوایای مختلف. بنابراین لزوما قرار نیست به هر بهایی به زمینه‌گرایی تن بدهیم و دیدی ایدئولوژیک نسبت به آن داشته باشیم. 

به وسیله زمینه‌گرایی، اثر چه ارتقایی می‌تواند پیدا کند؟ 

رامبد ایلخانی: مثلا می‌تواند ارزش افزوده برای پروژه و برای فضای شهری به همراه داشته باشد. 

یعنی شما زمینه‌گرایی را در زمانی لازم می‌دانید که کارفرما به خاطر ارزش افزوده آن را درک کرده و بپذیرد؟ 

نشید نبیان: نه لزوما. مثلا، در پروژه ویلای فلاحتیان در شهر اصفهان، ما تأکید داشتیم پرداخت بنا با آجر باشد؛ اما در گفت‌وگو با کارفرما، متوجه شدیم او به واسطه تجربه‌های شخصی نسبت به این‌گونه فضا‌ها، چندان سمپاتیک نیست. پیشنهاد آجر از طرف ما یک برخورد صرفا ایدئولوژیک نبود بلکه تحت‌تأثیر این واقعیت بود که بستر کنش معمارانه ما در این پروژه، تاریخی غنی در تکنولوژی معماری و تزئینات آجری دارد و ما پیشنهاد کردیم از این تبحر تکنیکال، فارغ از مشی سنت‌گرایی استفاده کنیم. نهایتا کارفرمای پروژه با معوق‌کردن پیش‌فرض‌هایش، به ما اعتماد کرد. 
با این حساب می‌توانید یک ارزش‌گذاری کمی از مبحث زمینه‌گرایی ارائه دهید؟ 

رامبد ایلخانی: شاید بشود زمینه‌گرایی را از نظر کیفی ارزش‌گذاری کرد؛ اما از نظر کمّی خیر. این تعریف زمانی اتفاق می‌افتد که شما با مفهوم معماری ارتباط برقرار کرده باشید. از نظر من، معماری، نظام دانشی منسجمی برای تولید کیفیت‌های فضایی و ارتقای شرایط زیستی است. وقتی دیسیپلینی هدف غایی‌اش تولید کیفیت است، کمیت‌پذیر نیست! شما می‌توانی بگویی یک پروژه‌ای در مقایسه با یک پروژه دیگر، بزرگ‌تر است منتها کیفیت به‌وجودآمده فضایی را نمی‌توانی کمّی کنی. زمینه‌گرایی هم به‌عنوان یکی از وجوه کنش معمارانه در راستای تولید کیفیت، کمیت‌پذیر نیست. ممکن است بشود آن را براساس مکاتب مختلف تفکری در حوزه معماری نقد کرد اما نمی‌توان به لحاظ کمی بررسی‌اش کرد. 

ما در شعر، شعر کلاسیک را آسان‌تر از شعر نو نقد می‌کنیم، چون معیارهای کمی فراوانی دارد. درباره معماری وضع تا حدودی پیچیده‌تر است چراکه دامنه ارتباط اثر فقط با مخاطب نیست بلکه با شهر در ارتباط است به‌طوری‌که شما با ساخت یک بنا فقط یک جزء را نمی‌سازید بلکه در سازمان یک کل نقش دارید. می‌خواهم برای کشف این عناصر کمی به ایلخانه اشاره کنم. در این پروژه شما بین ساختمان‌ها قرار گرفته بودید و مجبور شدید یک بعد تازه به اثر بیفزایید و عملا با طراحی پشت‌بام، ساختمان دارای پنج نما شود، این رویکرد را نمی‌شود رویکردی کمی در زمینه‌گرایی دید؟ 

نشید نبیان: من فکر می‌کنم ما تعاریف یکسانی نداریم؛ شاید به این خاطر که منظور من از کمیت‌گرایی، توجه به اعداد و ارقام و استانداردهاست. 
بله، اما شاید این تنها راه ورود به مبحث زمینه‌گرایی براساس فاکتورهای کمی باشد. 

ایرج کلانتری همیشه دغدغه تعریف معیار برای زیبایی‌شناسی در نقد آثار معماری دارد. بهتر است بگوییم در این موضوع هم شما به دنبال تعریف معیارهایی برای زمینه‌گرایی در نقد آثار معماری هستید. به نظر من معماری آنجایی که مبتنی بر زمینه است، می‌تواند دارای یک‌سری معیار باشد برای تشخیص دوغ از دوشاب. 

درباره ایلخانه حرف بزنیم. این پروژه به‌عنوان یک مصداق قرار بود به چه سؤال‌هایی جواب دهد و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت‌تأثیر چه زمینه‌هایی شکل گرفته است؟ 

رامبد ایلخانی: کاش بشود اینها را مورد به مورد گفت. در زمینه اقتصادی، ایلخانه یک پروژه خانوادگی است. خانواده‌های ما در این پروژه سرمایه‌گذاری کردند چراکه همگی معتقد بودیم یکی از راه‌حل‌های خانه‌دارشدن در تهران چنین سناریوی اقتصادی‌ای است. این سناریو براساس یک تعاونی غیررسمی خانوادگی شکل گرفته که هرکس براساس میزان سرمایه‌ای که می‌گذارد، متراژی از ساختمان را تحویل می‌گیرد. 

چرا معتقدید که یک تعاونی غیررسمی در تهران، اندیشه خوبی برای خانه‌دارشدن است؟ 

نشید نبیان: چون تهران شهری است که در آن قدرالسهم عرصه نسب به اعیانی به طرز عجیبی تغییر کرده است. این موضوع خصوصا در محله‌های گران‌قیمت‌تر، بیشتر قابل‌رؤیت است؛ به طوری که در این محله‌ها اگر آپارتمان در حدود متری ١٥ میلیون تومان قیمت می‌خورد، زمینش تقریبا دو برابر آن قیمت دارد. در چنین شرایطی آغاز هر پروژه معماری نیاز به یک سرمایه‌گذاری کلان دارد و ما فکر می‌کنیم می‌شود با تعاونی‌های غیررسمی- مشابه کاری که خانواده ما درباره ایلخانه انجام داد- به نتیجه مطلوب رسید. از طرف دیگر فارغ از موضوع عرصه، هزینه‌های بالای تولید اعیانی، قیمت تمام‌شده هر مترمربع پروژه را بالا می‌برد. در چنین شرایطی از هر مترمربع باید بیشترین استفاده را کرد. راه‌حل کارفرماها معمولا استفاده حداکثری از مساحت در پلان و بدل‌کردن ساختمان به مکعبی حداکثری است که سانتی‌مترهای آن ارائه‌شدنی در سند باشد اما چنین روشی، جای مانور معمار را می‌گیرد. راهکار ما در پروژه‌هایی مثل ایلخانه، بردن کیفیت فضای طراحی‌شده از «پلان» به «مقطع» بوده است. 

رامبد ایلخانی: به عبارت دیگر اگر به مقطع ایلخانه توجه کنید، می‌بینید که شکستگی‌هایی در محور Z در نظر گرفته شده که به توسعه فضا منجر شده است. این توسعه فضایی با تأکید بر استفاده از جداره‌های عمودی بوده، بدون آنکه بخواهیم مساحت زیرساخت را بزرگ‌تر کنیم. 

چنین نگاهی به طراحی را یک نگاه زمینه‌گرا و معطوف به مؤلفه‌های زمینه‌گرایی می‌دانید؟ 

نشید نبیان: در پاسخ به چنین سؤالی باید نظام حاکم بر معماری امروز تهران و دیگر کلان‌شهرها را از زاویه دید کارفرمایی بررسی کرد. نظام‌های کارفرمایی بهینه‌بودن را در این می‌دانند که معمار، مترمربع (سطح) بیشتری تحویل دهد، درحالی‌که ما در ایلخانه سعی کردیم در مفهوم بهره‌وری بازبینی و بهینه‌بودن را ارائه «مترمکعب» بیشتر معرفی کنیم، نه مترمربع بیشتر. به عبارت دیگر، اگر از فضاهای عمودی استفاده بهینه‌ای شود، می‌شود مترمکعب بیشتری به کارفرما ارائه داد بی‌آنکه کل سطح پروژه ساخته شود. پس شاید بتوان این نگاه را کنش معمارانه ما نسبت به زمینه اقتصادی پروژه به حساب آورد که البته ریشه در مؤلفه‌های تاریخی زمینه‌گرایی نیز دارد. 

منظور شما این است که می‌توان این نگاه اقتصادی را یک مؤلفه زمینه‌گرایی به حساب آورد؟ 

رامبد ایلخانی: شاید به این صراحت نه، اما می‌توان گفت که ریشه این نگاه اقتصادی ما در زمینه‌های تاریخی معماری بوده و از این زاویه زمینه‌گرا به حساب می‌آید. اگر به معماری تاریخی ایران توجه کنید، پلان‌ها کاملا ساده هستند اما وقتی در فضای این آثار قرار می‌گیرید، شاهد فضاهایی کاملا پیچیده و تأثیرگذار هستید. شاید بتوان گفت دلیل این تفاوت در این است که پلان‌های ساده هرچه به سمت بالا حرکت می‌کنند، مقاطعی کاملا پیچیده پیدا می‌کنند. پروژه ایلخانه به خاطر حضور در یک زمین کوچک مجبور بود با پلان ساده‌ای همراه باشد اما سعی کردیم با بهره‌گیری از یک سازماندهی فضایی پیچیده در مقاطع، هم پاسخی اقتصادی به درخواست کارفرما دهیم و به عبارت دیگر مترمکعب بیشتری در اختیارش بگذاریم و هم گرته‌برداری‌ از ریشه‌های تاریخی معماری در ایران داشته باشیم. 

در بخش زمینه اقتصادی آخرین سؤال را با توجه به همان موضوع تعاونی‌های غیررسمی می‌پرسم؛ آیا نمی‌شود گفت که ایده اقتصادی پروژه ایلخانه در حقیقت نوعی بازگشت به مفهوم تاریخی خانه در معماری سنتی ایران بوده، مفهومی که در آن یک خانواده بزرگ دور حیاط مرکزی قرار می‌گیرند و شما این ایده را به شکل عمودی اجرا کرده‌اید؟ 

نشید نبیان: آن‌موقع به این موضوع فکر نکرده بودیم؛ اما این هم می‌تواند باشد. 

چقدر فاکتورهایی مانند زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی را در ساخت یک پروژه جدی می‌بینید؟ آیا در ایلخانه به محیط پیرامون و فضای فرهنگی بافتی که این بنا قرار بود در آن ساخته شود توجهی داشتید؟ 

رامبد ایلخانی: برای پاسخ به این سؤال باید به این ریشه‌ها بیشتر اشاره کرد؛ نگاه ما این است که در سال‌های بعد از انقلاب، تنش نهادینه‌ای میان عرصه عمومی و فضای خصوصی به وجود آمده که بیش از هر چیز می‌توان آن را در زندگی دوگانه‌ای که در شهر تهران جاری است دید. این زندگی دوگانه که ترس از بیگانه را به وجود آورده یا از سوی آن به وجود آمده است در کنار پیش‌زمینه مذهبی ما با موضوعیت محرمیت و اشراف باعث شده در ساختمان‌ها، شاهد نمایی دوپوسته باشیم. 

شاید درون‌گرایی پاسخ مناسب‌تری نسبت به برون‌گرایی دوپوسته باشد. این در حالی است که سنت معماری ما، تیپولوژی‌های مختلفی از سکونت ارائه کرده که در همه آنها، یک اثر معماری به درون خودش نگاه می‌کند نه ساختمانی که در آن‌طرف کوچه قرار گرفته است. یکی از تیپولوژی‌های سکونت در معماری ایران که پروژه به درون خودش نگاه می‌کند، حیاط مرکزی است. ما در ایلخانه سعی کرده‌ایم لایه بالایی ایده‌پردازی خود را که نگاه‌کردن اثر به درون خودش است، از حیاط مرکزی گرته‌برداری کنیم و در تیپ آپارتمان‌های امروزی، معاصرش کنیم. 

از آنجایی که یکی از پرسش‌های اساسی ما در این گفت‌وگو، پرداختن به کمیت‌ها و چگونگی‌هاست، اگر می‌شود بیشتر توضیح دهید که این ایده در ایلخانه چطور به عمل درآمده است؟ 

نشید نبیان: برای رسیدن به این هدف، یک‌سری فضاهای واسط در پوسته ساختمان ایجاد کرده‌ایم که عموما سبز هستند. نوع طراحی به شکلی است که همه ساختمان به این فضاهای سبز واسط نگاه می‌کند و این فضاهای سبز واسط هستند که عامل ارتباط پروژه با فضای عمومی می‌شوند؛ البته می‌توان این فضاهای واسط را در معماری سنتی ایران هم ملاحظه کرد؛ برای نمونه فضاهای شاه‌نشین با ایوان به حیاط وصل می‌شوند؛ این ایده از معماری سنتی ایران گرته‌برداری شده؛ اما فضاهای واسط ما در ایلخانه کاملا با فضاهای واسط در خانه‌های قدیمی متفاوت است و می‌توانم بگویم پیش‌فرض‌های فرمی در کنش معمارانه به‌طور کامل معوق شده است. 

یکی دیگر از مؤلفه‌های زمینه‌گرایی، توجه به مقتضیات کالبدی است. فضای کالبدی آن بخش از تهران که قرار بود ایلخانه در آن ساخته شود چه مقتضیاتی را به پروژه می‌افزاید؟ 

رامبد ایلخانی: فرهنگ معاصر معماری ایران، در زمینه کالبد، برنامه روشنی دارد! بخش عمده‌ای از هزینه ساخت هر پروژه معماری صرف طراحی و ساخت پوسته یا نمای بنا می‌شود، این در حالی است که همین پوسته اولیه که از بیرون دیده می‌شود و خرج زیادی را به پروژه تحمیل می‌کند، معمولا یک نمای جانبی تولید می‌کند که عموما مزاحم بوده و با کمترین مصالح و ارزان‌ترین پوشش‌ها، پوشیده می‌شود؛ اما ما سعی کردیم در ایلخانه نگاهی دیگر به مسئله کالبد داشته باشیم. نگاه ما این بود که تعامل ساختمان با اطرافش، فقط از طریق نمای اصلی نیست، بلکه از طریق تمام نماهای ساختمان است، به‌طوری‌که نما شبیه به یک کاغذدیواری دورتادور ساختمان را دربر می‌گیرد. کیفیت، مصالح، هزینه و تکنولوژی‌ای که برای نمای اول شده، در دیگر نماهای ساختمان هم انجام شده تا احترام پروژه ما به فضای کالبدی اطرافش را نشان دهد. 

نگاهی به تهران معاصر نشان می‌دهد گاهی زمینه‌گرایی بهانه‌ای شده برای تکرار، ملال و ایجاد یک فضای نوستالژیک کلیشه‌ای که در نهایت شهر را به جای سوق‌دادن به سمت هویت‌بخشی، با حذف شادابی و استقلال از گذشته مواجه کرده است. با توجه به میزان توجهی که شما به مقوله زمینه‌گرایی دارید چه راهکاری برای تکراری‌نشدن و استفاده کلیشه‌ای از این مضمون در پیش گرفته‌اید؟ 

نشید نبیان: فکر می‌کنم برای پاسخ به این سؤال می‌توانم به یک نمونه مصداقی اشاره کنم. نگاه ما این بوده که از وجه ایدئولوژیک زمینه‌گرایی فاصله بگیریم. ما حتی از آجر به‌عنوان آجر با آن پیشینه فرهنگی و تاریخی‌اش استفاده نکردیم و به همین دلیل می‌شود گفت ایلخانه، یک نمونه آجرکاری به حساب نمی‌آید و البته نباید هم این‌طور باشد، چراکه ما آجر را فقط به این دلیل در ایلخانه استفاده کردیم که به‌دنبال مصالح «مدولار» و «مکعبی» می‌گشتیم؛ اتفاقا هم آجری که به کار بردیم، سنتی نیست، بلکه صنعتی است. 

رامبد ایلخانی: قرار بود این آجرها در یک سطح وسیع استفاده شوند؛ اما از آنجایی که این نوع آجرها دقت‌شان پایین است به یک سازمان دقیق نیاز داشتیم که بتوانیم دقت‌مان را در طراحی نما بالا ببریم و به همین دلیل دور این آجرها را با یک قاب فلزی پوشاندیم. به عبارت دیگر، دنیای آنالوگ مصالح آجر را در درون فریمی دیجیتالی قرار دادیم. کار ما با آجر تأکید بر تکنیک بومی آجرکاری بود با ارتقای شیوه اجرا به‌نفع دقت بیشتر، بنابراین اگر قرار است از همان مصالح بومی هم استفاده کنیم تا به بسترگرایی توجه کرده باشیم، باید استفاده ما به نوعی باشد که در ارتقای تکنیک استفاده از مصالح بومی نقش ایفا کند، شاید در این شرایط است که دیگر آن حس ملال وجود ندارد و بحث تنوع مطرح می‌شود. 

از مصالح گفتید، توجه به مصالح نوستالژیک سنتی را مؤلفه‌ای از زمینه‌گرایی می‌دانید؟ 

نشید نبیان: درباره مصالح داخلی که در سطوح و کف‌ها استفاده شد، انتخاب ما موزائیک درجا بود؛ موزائیک درجا یک حس نوستالژیک نسبت به معماری دوره پهلوی اول و به‌ویژه آثار وارطان ایجاد می‌کند و برای هم‌نسلان ما کاملا آشناست؛ اما ما به استفاده صرف از این مصالح قناعت نکردیم و برای آنکه کاربری امروزی پیدا کند، پوشش نانو بر سطح‌شان ایجاد کردیم. 

نمای پنجم هم در ایلخانه هست، این حیاط با تعریفی که ما از حیاط در معماری معاصر داریم چه تفاوت‌هایی دارد؟ 

نشید نبیان: به دلیل تعلق خاطر ما به تاریخ متأخر، سعی کردیم حتما در ایلخانه حیاط داشته باشیم. تمام خاطرات کودکی هر دوی ما رابطه مستقیمی با حیاط دارد و فکر می‌کنم این حس تنها محدود به ما نمی‌شود. متأسفانه امروز قانون ٦٠ درصد به‌علاوه دو متر، عملا حیاطی برای ساختمان‌ها باقی نمی‌گذارد؛ بنابراین عکس‌العمل ما دربرابر این محدودیت، این بود که نمای پنجم یا پشت‌بام را به حیاط بدل کنیم. حیاط ایلخانه درست مثل همه حیاط‌هایی که می‌شناسیم، آب‌نما دارد، اختلاف ارتفاع دارد، فضای سبز دارد و برای بچه‌ها محیط امنی برای بازی است. می‌شود گفت آن تجربه‌هایی که ما در ارتفاع صفر-صفر حیاط‌های آن دوره داشتیم، حالا بچه‌های ما در طبقه پنجم یک ساختمان دارند. 

آخرین سؤال اینکه فکر می‌کنید در طراحی ایلخانه چه اتفاقی افتاده که با وجود معاصربودن دارای ویژگی‌های زمینه‌گرایی است؟ 

نشید نبیان: فکر می‌کنم در ایلخانه ما به‌نوعی بازخوانی مقطع را به‌عنوان عنصر سازماندهی فضایی و تولید کیفیت فضایی داشتیم که در حقیقت عکس‌العمل ما به پیش‌زمینه تاریخی بود و ازطرف‌دیگر با استفاده از مصالح نوستالژیک و بازتعریف ایده درون‌گرایی در پارادایم‌های معاصر سکونت، سعی کردیم ترکیبی از پیش‌زمینه فرهنگی و اجتماعی را در اثر متبلور کنیم.

بازدید:۹۷۲
برچسب ها: معماری