وقت گرهگشايی
نوروز آینهای است كه با نظر كردن به آن میتوانیم فرهنگ خود را ببینیم و بشناسیم. فرهنگ ایرانی است كه سبب شده به نوروز به مثابه زمانی تقویمی نظر نشود. روز اول فروردین بودن، زمینِ نوروز است ولی «نوروز بودن» نوروز دیگری امری تقویمی نیست و از زمین تا آسمان زمان را در خود جای داده است و همین است كه سبب میشود نوروز از حالت زمانی همچون زمانهای دیگرِ تقویم، تبدیل به جوهره زمان شود؛ چیزی كه آن را «وقت» مینامیم.
*سیدمحمد بهشتی: «روزهای پایانی سال و فروردینماه، بحبوحه شكوفه زردآلوست، یعنی باغات اطراف شهر از دوشانتپه و باغشاه الی قصر قاجار و پایینتر كه شاهعبدالعظیم باشد. شكوفه بادام اواسطش است، آلوچه اوایل شكوفه اوست. بنفشه در شهر و اطراف شهر اواسط مایل به اواخر است. بیدمشك كه كثیف شده، قریب به اتمام است. اوایل شببوی زرد است. گلها را كمكم از گلخانه بیرون میآورند و توی باغچهها میگذارند، اما ما هنوز سر نارنجستانها و گرمخانهها را باز نكردهایم. هوا سرد نیست و خوب هوایی است... (از: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار)
هر سال اسفند كه از نیمه میگذرد به تدریج حال و هوا بهاری میشود. تحویل سال هرچند تغییری نجومی است، لیكن با وجود بسیاری دیگر از تحولات سماوی اثری محسوس در زندگی روزمره ما ایرانیان دارد. هرقدر هم كه گذشتن روزها و هفتهها و ماههای دیگر را احساس نكنیم، نزدیك شدن خورشید به برج حمل قابل درك است. با وجودی كه این تغییر و تحول كیهانی كل نیمكره شمالی را متاثر میكند، لیكن این ایرانیان بودهاند كه نوروز را «به جا آوردهاند» و آن را گرامی داشتهاند و حتی میتوان گفت نقطه عطفی در زندگی شمردهاند. البته موقعیت ایران در این موضوع بیتاثیر نیست؛ قدما از سر تعارف نبود كه ایران را اقلیم اوسط یا معتدل و «احسن البلاد» میدانستند؛ چراكه «فصول اربعه آن قریب به اعتدال است و هریك به مقتضای طبیعت به وجه احسن میگذرد. » لیكن نوروز محدود به انقلابی طبیعی نمیماند و اصلا این انقلاب طبیعی مستمسكی قرار میگیرد برای به ظهور رسیدن مجردترین معانی. به سخن دیگر نوروز ذومراتب است یعنی از طبیعیترین تا معناییترین مراتب را شامل میشود
نوروز در مرتبه طبیعی: بسیارند اعیاد و جشنهایی در فرهنگهای دیگر كه وقتی درباره خاستگاه آن میپرسیم معمولا امری افسانهای و تخیلی یا اعتباری را در پاسخ میشنویم. بیشتر این رویدادها با تحولی طبیعی مقارن نیست و پنداری اصلا به زمین و مرتبه مادی زندگی بشر بیاعتناست؛ لیكن نوروز پایش بر زمین واقعیت استوار است. سطح تماس ایرانیان با نوروز بیش از اینكه عقلی و منطقی باشد، از خلال طبیعیترین امور یعنی حال و هوای گلها و درختان و پرندگان و خورشید و... بوده است.
با وزیدن باد بهار، درختان شكوفه میكنند و گره از غنچههای فروبسته گشوده میشود، زمین نفسی میكشد و پرندگان انبساط خاطر پیدا میكنند. یعنی همه عناصر طبیعت در نوروز «گشایشحال» مییابد. مثلی رایج هست كه میگوید «با یك گل بهار نمیشود»؛ هرچند با یك گل بهار نمیشود ولی ایرانیان میدانستند كه با بهار گل میشود و از قضا آغازش هم با یك گل اتفاق میافتد. یعنی هرچند با یك گل بهار نمیشود ولی باز شدن یك گل نوید بهار را میدهد. در ادبیات فارسی از اشعار و متون نظم و نثر تا نوروزنامهها و حتی زراعتنامهها و... پیداست كه تا چه اندازه به گل نشستن دشتها و احوال سوسن و سنبل و ارغوان اهمیت داشته است. تقریبا هیچ شاعری نداریم كه درباره نوروز دستكم چند بیتی نسروده باشد. هرشاعری تلاش كرده در این چند بیت زمین نوروز را بهتمامه فتح كند و این یعنی نوروز در زمره شاعرانهترین اوقات است. نوروز در ساحت طبیعی یك روز نیست؛ بلكه بازهای از زمانِ مورد نیاز برای گشوده شدن یك جوانه است.
نوروز در مرتبه بشری: التهاب و جنونی كه در جامعه نزدیك به نوروز برای رتقوفتق امور جاری و روزمره دیده میشود، هرقدر در ظاهر آشفتگی به نظر آید و بسیاری را بیطاقت كند، لیكن عملا نشان میدهد كه ...
نوروز تا چه اندازه زندگی فردی و اجتماعی را متاثر میكند. شاید در هیچ زمان دیگری افراد جامعه اینقدر دربند اتمام كارهای ناتمام و رسیدگی به حساب و كتابهایشان و خلاصه گشودن گره از مسائلشان نباشند. یكی از اركان استقبال نوروز پاكیزگی است؛ خانهتكانی و سنتِ شكستنِ كوزههای قدیمی و آراستن جامه و نظافت تن و از همه مهمتر رفتن به زیارت اهل قبور در آخرین پنجشنبه سال، همواره یكی از اشتغالات اصلی پیش از تحویل سال بوده است. پنداری نوروز عزم فتح و گرهگشایی از همه وجوه ساحت بشری را دارد؛ چراكه اگر اینطور نبود آدمیان را در مسابقه با خودشان قرار نمیداد. پس از تحویل سال نیز چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس اجتماعی، نوروز است كه اختیار و برنامه زندگیمان را با دقت خوبی به دست گرفته و سامان داده؛ صله رحم و دیدوبازدید كه تنظیم مناسبات خانوادگی است از همین قبیل است. چهبسیار كارهایی كه در اوقات دیگر سال وقتی برای انجامشان نیست و باید در نوروز به سرانجامی برسد. پنداری باید همه گرههایی كه در طول سال یا حتی سالیان در مناسبات فردی و خانوادگی و دوستانه و... ایجاد شده بود در این ایام گشوده شود. در ساحت بشری نوروز با ۱۹ فروردین به پایان میرسد و حسن ختام آن نیز باز یاد از دنیا رفتگان است.
نوروز در مرتبه روایی: مرتبه روایی نوروز شاید از دیگر مراتب آن پررنگتر باشد. ساحت روایی وظیفهاش انتقال كنه و باطن حقیقت نوروز در قالب روایتهاست. قصه و تمثیل و مثل و رقص و آداب و آیین و... اقسام مختلفی از روایت است. ناگفته پیداست كه همه بازه زمانی نوروز، از استقبال تا تحویل سال و بعد آیین سیزده بدر، تا چه حد آمیخته با اقسامی از اشكال روایت است. حاجیفیروز چند هفتهای پیش از نوروز با روی سیاه كه معنیاش آمدن از جهان زیرزمین است، با رقص و پایكوبی، خبر نفس كشیدن زمین را میآورد.
در گذشته نوروزخوانی آیینی فراگیر در بسیاری روستاها و شهرها بوده و نوید نوروز را میداده است. مراسم چهارشنبه سوری و آتشبازی؛ گشودن سفره هفتسین؛ خوردن سبزیپلو و ماهی و عیدی دادن، آیین رفتن به بیرون شهر در روز سیزدهم فروردین و همنشینی با طبیعت، همگی ساحت روایی نوروز را میسازد. این آیینها درست باید در جای خود اتفاق افتد و اصلا همه وظیفه خود میدانند این مناسك را تمام و كمال و بهموقع به جا آورند؛ پنداری حقیقت نوروز همچون جواهری در صندوقی دربسته و ممهور هست و انجام هر آیین دری را میگشاید و ما را قدمی به آن جواهر نزدیك میكند. گشودن سفره هفتسین در زمره مهمترین این آیینهاست. میتوانیم بگوییم هر آیینی كه گشودن سفره بخشی از آن است با مفهوم «فتح» و گشایش نسبت وثیقی دارد از جمله نوروز.
با پهن كردن سفره كانون و محضری شكل میگیرد و مجلسی ترتیب داده میشود و سببی برای ایجاد الفت پیدا میشود. ما بر سر سفره هفتسین گشایش در همه امور و خصوصا در احوالات خودمان را طلب میكنیم. نوروز در مرتبه روایی روز سیزدهم فروردین خاتمه مییابد؛ این روز بنا به روایتی مصادف است با ماجرای گمشدن انگشتری پادشاهی حضرت سلیمان. در این روز مومنین به سلیمان حقیقی برای اعلام وفاداریشان به ایشان از شهر بیرون میروند.
نوروز در مرتبه تجریدی: مرتبه تجریدی، آسمان نوروز است و در میزان رفعت آسمان نوروز همین بس كه چه پیش از اسلام و چه پس از آن برای آن نحوی از تقدس قایل بودند. پنداری نوروز متعلق به آن اعلیترین مرتبهای است كه حتی اختلاف ادیان را در آن راهی نیست و وصل به آن گوهر آسمانی معنویت قبل از متمثل شدن در صورتهای متفرق ادیان است. نوروز پیش از آمدن اسلام به ایران تا بدانپایه تقدس داشت كه شواهد و قراین تاریخی و باستانشناختی درباره جزییات برگزاری آیین نوروز در شهر پارسه، مناسك حج را به ذهن تداعی میكند. یعنی اولا این مراسم زمان خاصی از سال برگزار میشد و در آن زمان بزرگانی از سراسر قلمروی ایران برای شركت در این مراسم به پارسه میآمدند و مراسم در موقع خاصی شروع و در موقع خاصی به پایان میرسید و منزل به منزل با رویدادها و آیینهایی همراه بود. بالاتر از همه آنكه همان قدر كه شهر مكه حرمت دارد و غیرمومنین را بدان راهی نیست، در پارسه نیز به جز كسانی كه قلبا به این آیین باور داشتند اغیار اجازه ورود نداشتند.
برای همین هم در اسناد یونانیان تا پیش از حمله اسكندر از بیشتر شهرهای ایران گزارش داریم به جز شهر پارسه كه احتمالا علتش منع ورود یونانیان به پارسه بوده است. ایبسا این واقعیت كه اسكندر پارسه را به آتش كشید نیز از سر عداوتش با چنین اعتقادی باشد، وگرنه اسكندر اگر صرفا قصد براندازی سیاسی حكومت ایران را داشت باید پایتخت سیاسی ایران یعنی شوش را به آتش میكشید.
در تقدس نوروز از منظر آیین اسلام چه شاهدی بالاتر از آنكه دعای تحویل سال نقل از معصوم است و این گواهی است بر حقیقتِ ایمانی مستتر در این زمان. درباره نوروز و عظمت و اهمیت آن روایت غیرمستقیمی از حضرت امام صادق(ع) هست كه در آن از نوروز به:
روزی كه خدای تعالی در عالم ذرّ از بندگان پیمان فرمانبرداری گرفت.
روزی كه كشتی نوح بر كوه جودی قرار گرفت.
روزی كه حضرت ابراهیم در آن روز بتهای قوم خود را شكست.
روزی كه حضرت موسی ساحران را شكست داد، تعبیر شده است. این روایت یعنی نوروز در كرونولوژی تاریخ معنویت نقش مهمی داشته، پنداری نقاط عطف حیات معنوی بشر همگی منطبق بر نوروز است. اگر هر یك از این نقاط را به مثابه گشایشی در احوالات هستی بشر روی زمین بدانیم نوروز وقت این گشایش و فتح بوده است تا بدانجا كه برخی روایات بزرگترین فتح در احوالات جهان یعنی ظهور حضرت ولیعصر را نیز در نوروز میدانند. بنابراین نوروز مرتبه تجریدی زندگی را نیز فتح كرده است.
دیگر آن كه نوروز پا بر زمین و سری در آسمان دارد؛ البته این اختصاص به نوروز ندارد و تقریبا در همه دیگر مظاهر فرهنگ ایرانی بروز دارد؛ از معماری و هنر تا روزمرهترین امور مثل آشپزی. قدما اگر حمامی میساختند فقط به نازلترین مرتبه مادی آن كه جایی است برای شستوشوی تن اكتفا نمیكردند. برای همین نیز حمام در ساحت بشری محملی برای تعامل و ملاقات بود؛ بالاتر از آن بیشمار روایت و آیین و قصه حول رفتن به حمام شكل گرفته بود و در مجردترین مرتبه، حمام جایی بود برای تصفیه و شستشوی روح. امروز حمام به عملكردیترین شأن تقلیل یافته و برای همین هم دیگر برایمان دشوار است كه حول حمامخانههای امروزینمان قصهپردازی كنیم!
سخن آخر آنكه نوروز آن آینهای است كه با نظر كردن به آن میتوانیم فرهنگ خود را ببینیم و بشناسیم. فرهنگ ایرانی است كه سبب شده به نوروز به مثابه زمانی تقویمی نظر نشود. روز اول فروردین بودن، زمینِ نوروز است ولی «نوروز بودن» نوروز دیگری امری تقویمی نیست و از زمین تا آسمان زمان را در خود جای داده است و همین است كه سبب میشود نوروز از حالت زمانی همچون زمانهای دیگرِ تقویم، تبدیل به جوهره زمان شود؛ چیزی كه آن را «وقت» مینامیم.
هر سال اسفند كه از نیمه میگذرد به تدریج حال و هوا بهاری میشود. تحویل سال هرچند تغییری نجومی است، لیكن با وجود بسیاری دیگر از تحولات سماوی اثری محسوس در زندگی روزمره ما ایرانیان دارد. هرقدر هم كه گذشتن روزها و هفتهها و ماههای دیگر را احساس نكنیم، نزدیك شدن خورشید به برج حمل قابل درك است. با وجودی كه این تغییر و تحول كیهانی كل نیمكره شمالی را متاثر میكند، لیكن این ایرانیان بودهاند كه نوروز را «به جا آوردهاند» و آن را گرامی داشتهاند و حتی میتوان گفت نقطه عطفی در زندگی شمردهاند. البته موقعیت ایران در این موضوع بیتاثیر نیست؛ قدما از سر تعارف نبود كه ایران را اقلیم اوسط یا معتدل و «احسن البلاد» میدانستند؛ چراكه «فصول اربعه آن قریب به اعتدال است و هریك به مقتضای طبیعت به وجه احسن میگذرد. » لیكن نوروز محدود به انقلابی طبیعی نمیماند و اصلا این انقلاب طبیعی مستمسكی قرار میگیرد برای به ظهور رسیدن مجردترین معانی. به سخن دیگر نوروز ذومراتب است یعنی از طبیعیترین تا معناییترین مراتب را شامل میشود
نوروز در مرتبه طبیعی: بسیارند اعیاد و جشنهایی در فرهنگهای دیگر كه وقتی درباره خاستگاه آن میپرسیم معمولا امری افسانهای و تخیلی یا اعتباری را در پاسخ میشنویم. بیشتر این رویدادها با تحولی طبیعی مقارن نیست و پنداری اصلا به زمین و مرتبه مادی زندگی بشر بیاعتناست؛ لیكن نوروز پایش بر زمین واقعیت استوار است. سطح تماس ایرانیان با نوروز بیش از اینكه عقلی و منطقی باشد، از خلال طبیعیترین امور یعنی حال و هوای گلها و درختان و پرندگان و خورشید و... بوده است.
با وزیدن باد بهار، درختان شكوفه میكنند و گره از غنچههای فروبسته گشوده میشود، زمین نفسی میكشد و پرندگان انبساط خاطر پیدا میكنند. یعنی همه عناصر طبیعت در نوروز «گشایشحال» مییابد. مثلی رایج هست كه میگوید «با یك گل بهار نمیشود»؛ هرچند با یك گل بهار نمیشود ولی ایرانیان میدانستند كه با بهار گل میشود و از قضا آغازش هم با یك گل اتفاق میافتد. یعنی هرچند با یك گل بهار نمیشود ولی باز شدن یك گل نوید بهار را میدهد. در ادبیات فارسی از اشعار و متون نظم و نثر تا نوروزنامهها و حتی زراعتنامهها و... پیداست كه تا چه اندازه به گل نشستن دشتها و احوال سوسن و سنبل و ارغوان اهمیت داشته است. تقریبا هیچ شاعری نداریم كه درباره نوروز دستكم چند بیتی نسروده باشد. هرشاعری تلاش كرده در این چند بیت زمین نوروز را بهتمامه فتح كند و این یعنی نوروز در زمره شاعرانهترین اوقات است. نوروز در ساحت طبیعی یك روز نیست؛ بلكه بازهای از زمانِ مورد نیاز برای گشوده شدن یك جوانه است.
نوروز در مرتبه بشری: التهاب و جنونی كه در جامعه نزدیك به نوروز برای رتقوفتق امور جاری و روزمره دیده میشود، هرقدر در ظاهر آشفتگی به نظر آید و بسیاری را بیطاقت كند، لیكن عملا نشان میدهد كه ...
نوروز تا چه اندازه زندگی فردی و اجتماعی را متاثر میكند. شاید در هیچ زمان دیگری افراد جامعه اینقدر دربند اتمام كارهای ناتمام و رسیدگی به حساب و كتابهایشان و خلاصه گشودن گره از مسائلشان نباشند. یكی از اركان استقبال نوروز پاكیزگی است؛ خانهتكانی و سنتِ شكستنِ كوزههای قدیمی و آراستن جامه و نظافت تن و از همه مهمتر رفتن به زیارت اهل قبور در آخرین پنجشنبه سال، همواره یكی از اشتغالات اصلی پیش از تحویل سال بوده است. پنداری نوروز عزم فتح و گرهگشایی از همه وجوه ساحت بشری را دارد؛ چراكه اگر اینطور نبود آدمیان را در مسابقه با خودشان قرار نمیداد. پس از تحویل سال نیز چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس اجتماعی، نوروز است كه اختیار و برنامه زندگیمان را با دقت خوبی به دست گرفته و سامان داده؛ صله رحم و دیدوبازدید كه تنظیم مناسبات خانوادگی است از همین قبیل است. چهبسیار كارهایی كه در اوقات دیگر سال وقتی برای انجامشان نیست و باید در نوروز به سرانجامی برسد. پنداری باید همه گرههایی كه در طول سال یا حتی سالیان در مناسبات فردی و خانوادگی و دوستانه و... ایجاد شده بود در این ایام گشوده شود. در ساحت بشری نوروز با ۱۹ فروردین به پایان میرسد و حسن ختام آن نیز باز یاد از دنیا رفتگان است.
نوروز در مرتبه روایی: مرتبه روایی نوروز شاید از دیگر مراتب آن پررنگتر باشد. ساحت روایی وظیفهاش انتقال كنه و باطن حقیقت نوروز در قالب روایتهاست. قصه و تمثیل و مثل و رقص و آداب و آیین و... اقسام مختلفی از روایت است. ناگفته پیداست كه همه بازه زمانی نوروز، از استقبال تا تحویل سال و بعد آیین سیزده بدر، تا چه حد آمیخته با اقسامی از اشكال روایت است. حاجیفیروز چند هفتهای پیش از نوروز با روی سیاه كه معنیاش آمدن از جهان زیرزمین است، با رقص و پایكوبی، خبر نفس كشیدن زمین را میآورد.
در گذشته نوروزخوانی آیینی فراگیر در بسیاری روستاها و شهرها بوده و نوید نوروز را میداده است. مراسم چهارشنبه سوری و آتشبازی؛ گشودن سفره هفتسین؛ خوردن سبزیپلو و ماهی و عیدی دادن، آیین رفتن به بیرون شهر در روز سیزدهم فروردین و همنشینی با طبیعت، همگی ساحت روایی نوروز را میسازد. این آیینها درست باید در جای خود اتفاق افتد و اصلا همه وظیفه خود میدانند این مناسك را تمام و كمال و بهموقع به جا آورند؛ پنداری حقیقت نوروز همچون جواهری در صندوقی دربسته و ممهور هست و انجام هر آیین دری را میگشاید و ما را قدمی به آن جواهر نزدیك میكند. گشودن سفره هفتسین در زمره مهمترین این آیینهاست. میتوانیم بگوییم هر آیینی كه گشودن سفره بخشی از آن است با مفهوم «فتح» و گشایش نسبت وثیقی دارد از جمله نوروز.
با پهن كردن سفره كانون و محضری شكل میگیرد و مجلسی ترتیب داده میشود و سببی برای ایجاد الفت پیدا میشود. ما بر سر سفره هفتسین گشایش در همه امور و خصوصا در احوالات خودمان را طلب میكنیم. نوروز در مرتبه روایی روز سیزدهم فروردین خاتمه مییابد؛ این روز بنا به روایتی مصادف است با ماجرای گمشدن انگشتری پادشاهی حضرت سلیمان. در این روز مومنین به سلیمان حقیقی برای اعلام وفاداریشان به ایشان از شهر بیرون میروند.
نوروز در مرتبه تجریدی: مرتبه تجریدی، آسمان نوروز است و در میزان رفعت آسمان نوروز همین بس كه چه پیش از اسلام و چه پس از آن برای آن نحوی از تقدس قایل بودند. پنداری نوروز متعلق به آن اعلیترین مرتبهای است كه حتی اختلاف ادیان را در آن راهی نیست و وصل به آن گوهر آسمانی معنویت قبل از متمثل شدن در صورتهای متفرق ادیان است. نوروز پیش از آمدن اسلام به ایران تا بدانپایه تقدس داشت كه شواهد و قراین تاریخی و باستانشناختی درباره جزییات برگزاری آیین نوروز در شهر پارسه، مناسك حج را به ذهن تداعی میكند. یعنی اولا این مراسم زمان خاصی از سال برگزار میشد و در آن زمان بزرگانی از سراسر قلمروی ایران برای شركت در این مراسم به پارسه میآمدند و مراسم در موقع خاصی شروع و در موقع خاصی به پایان میرسید و منزل به منزل با رویدادها و آیینهایی همراه بود. بالاتر از همه آنكه همان قدر كه شهر مكه حرمت دارد و غیرمومنین را بدان راهی نیست، در پارسه نیز به جز كسانی كه قلبا به این آیین باور داشتند اغیار اجازه ورود نداشتند.
برای همین هم در اسناد یونانیان تا پیش از حمله اسكندر از بیشتر شهرهای ایران گزارش داریم به جز شهر پارسه كه احتمالا علتش منع ورود یونانیان به پارسه بوده است. ایبسا این واقعیت كه اسكندر پارسه را به آتش كشید نیز از سر عداوتش با چنین اعتقادی باشد، وگرنه اسكندر اگر صرفا قصد براندازی سیاسی حكومت ایران را داشت باید پایتخت سیاسی ایران یعنی شوش را به آتش میكشید.
در تقدس نوروز از منظر آیین اسلام چه شاهدی بالاتر از آنكه دعای تحویل سال نقل از معصوم است و این گواهی است بر حقیقتِ ایمانی مستتر در این زمان. درباره نوروز و عظمت و اهمیت آن روایت غیرمستقیمی از حضرت امام صادق(ع) هست كه در آن از نوروز به:
روزی كه خدای تعالی در عالم ذرّ از بندگان پیمان فرمانبرداری گرفت.
روزی كه كشتی نوح بر كوه جودی قرار گرفت.
روزی كه حضرت ابراهیم در آن روز بتهای قوم خود را شكست.
روزی كه حضرت موسی ساحران را شكست داد، تعبیر شده است. این روایت یعنی نوروز در كرونولوژی تاریخ معنویت نقش مهمی داشته، پنداری نقاط عطف حیات معنوی بشر همگی منطبق بر نوروز است. اگر هر یك از این نقاط را به مثابه گشایشی در احوالات هستی بشر روی زمین بدانیم نوروز وقت این گشایش و فتح بوده است تا بدانجا كه برخی روایات بزرگترین فتح در احوالات جهان یعنی ظهور حضرت ولیعصر را نیز در نوروز میدانند. بنابراین نوروز مرتبه تجریدی زندگی را نیز فتح كرده است.
دیگر آن كه نوروز پا بر زمین و سری در آسمان دارد؛ البته این اختصاص به نوروز ندارد و تقریبا در همه دیگر مظاهر فرهنگ ایرانی بروز دارد؛ از معماری و هنر تا روزمرهترین امور مثل آشپزی. قدما اگر حمامی میساختند فقط به نازلترین مرتبه مادی آن كه جایی است برای شستوشوی تن اكتفا نمیكردند. برای همین نیز حمام در ساحت بشری محملی برای تعامل و ملاقات بود؛ بالاتر از آن بیشمار روایت و آیین و قصه حول رفتن به حمام شكل گرفته بود و در مجردترین مرتبه، حمام جایی بود برای تصفیه و شستشوی روح. امروز حمام به عملكردیترین شأن تقلیل یافته و برای همین هم دیگر برایمان دشوار است كه حول حمامخانههای امروزینمان قصهپردازی كنیم!
سخن آخر آنكه نوروز آن آینهای است كه با نظر كردن به آن میتوانیم فرهنگ خود را ببینیم و بشناسیم. فرهنگ ایرانی است كه سبب شده به نوروز به مثابه زمانی تقویمی نظر نشود. روز اول فروردین بودن، زمینِ نوروز است ولی «نوروز بودن» نوروز دیگری امری تقویمی نیست و از زمین تا آسمان زمان را در خود جای داده است و همین است كه سبب میشود نوروز از حالت زمانی همچون زمانهای دیگرِ تقویم، تبدیل به جوهره زمان شود؛ چیزی كه آن را «وقت» مینامیم.
بازدید:۱۱۵۲۲