بازآفرینی کلانشهرها درمانگر فرسودگی اجتماعی ایرانیان است
پرسش بنیادینی كه باید به آن در محیط كلان اجتماعی ایران پاسخ داد، این است كه چرا آموزش در بسیاری كشورها میتواند روند توسعه را شتاب دهد ولی در ایران با اینكه آموزش در موقعیتی وارداتی و در مواقع دیگر برخاسته از نیاز اجتماعی بوده، نمیتواند میوه خود را حفظ یا به نسل بعد منتقل كند؟
*الهام فخاری: سیار شنیدهایم در فرایند آموزشی این دانشجو یا دانشآموز است كه مقصر جلوه داده میشود، گویی همیشه آموختهایم مقصر دانشآموز است یا سوی دیگر ماجرا، استاد است كه پاسخ و دلیل مسئله بالا خوانده میشود، بیتردید دوگانه استاد - دانشجو بوده كه همواره دلیل كندی روند توسعه علمی تلقی شده است.
اگرچه سهم این دوگانه در كارایی نهاد علمی انكارناشدنی است، اما پاسخ اصلی این پرسش با مفهومی «نگرشی» مرتبط میشود؛ مسئلهای كه در طول زمان اتفاق میافتد و در بلندمدت نتایج آن نمایان میشود.چنانكه در سازهها و نظریههای روانشناسی صنعتی-سازمانی، صحبت از فرسودگی شغلی میكنیم، میتوانیم در زمینه آموزش، سیاست یا اجتماع هم چنین مفهومی را در چارچوب نظری بازگو كنیم. «فرسودگی اجتماعی» یك «وضعیت منفی نگرشی» است كه ابعاد و زیرساخت روانشناختی دارد.
پرسش بنیادینی كه باید به آن در محیط كلان اجتماعی ایران پاسخ داد، این است كه چرا آموزش در بسیاری كشورها میتواند روند توسعه را شتاب دهد ولی در ایران با اینكه آموزش در موقعیتی وارداتی و در مواقع دیگر برخاسته از نیاز اجتماعی بوده، نمیتواند میوه خود را حفظ یا به نسل بعد منتقل كند؟ بسیار شنیدهایم در فرایند آموزشی این دانشجو یا دانشآموز است كه مقصر جلوه داده میشود، گویی همیشه آموختهایم مقصر دانشآموز است یا سوی دیگر ماجرا، استاد است كه پاسخ و دلیل مسئله بالا خوانده میشود، بیتردید دوگانه استاد- دانشجو بوده كه همواره دلیل كندی روند توسعه علمی تلقی شده است. اگرچه سهم این دوگانه در كارایی نهاد علمی انكارناشدنی است، اما پاسخ اصلی این پرسش با مفهومی «نگرشی» مرتبط میشود؛ مسئلهای كه در طول زمان اتفاق میافتد و در بلندمدت نتایج آن نمایان میشود.چنانكه در سازهها و نظریههای روانشناسی صنعتی-سازمانی، صحبت از فرسودگی شغلی میكنیم، میتوانیم در زمینه آموزش، سیاست یا اجتماع هم چنین مفهومی را در چارچوب نظری بازگو كنیم. «فرسودگی اجتماعی» یك «وضعیت منفی نگرشی» است كه ابعاد و زیرساخت روانشناختی دارد.
میتوان «درماندگی آموختهشده» را شدیدترین حالت فرسودگی اجتماعی فرض كرد و درباره جامعه ایران صادق است. یك موجود زنده را آنقدر تحت اثر شوكهای گوناگون قرار میدهید كه دیگر شوك برای او بیاثر میشود. یك فرد توانمند در این شرایط ممكن است خود سرمایههایش را نابود كند یا فرصتهایش را بسوزاند. فرسودگی اجتماعی كه به باور من جامعه ایرانی به آن دچار شده است، علتهای متفاوتی دارد. بخشی برخاسته از سطح مدیریتی و بخشی برخاسته از بازتولید رفتارهای اجتماعی و فرایندهای جامعهپذیری در هر جامعهای است. علت این فرسودگی اجتماعی در «نابسامانی فضای شهری» جستوجو میشود. شهری كه روزمره در آن زندگی میكنید، پیش از آنكه بتواند شما را به آرامش برساند، خشمگین و خستهتان میكند.
حركت در شهر، ثبات در شهر، مكانها و روز یا شب هركدام نوعی مشكل ایجاد میكند، نزدیكبودن مكانها از سویی و دوربودن فاصلهها نوع دیگری مسئله پدید میآورند. بنابراین فضای زیست روانی ما در كلانشهرهایمان، بهویژه كلانشهر تهران، فضای زیست روانی مناسبی نیست. آیا فضای شهر نباید بتواند به سلامت روان ما كمك كند؟ نمای شهری كه به واسطه مدیریت شهری بر شهر اعمال میشود، نماهایی آرامكننده هستند؟ آیا نماهای شهری یك زندگی به سمت بهبود و بهكارگیری پتانسیلها و تواناییهای انسانی است یا اینكه بیهدف است و به گونه جبری طراحی میشود؟
درواقع زمانی كه به شهر از زاویه دیگری مینگرید، احساس آرامش یا احساس همزیستی میكنید یا احساس جبریگری؟ كالبدهای شهری میتواند برساختی از خوی و منش سازندگان آن و كسانی كه در آن محیط زندگی میكنند، تلقی شود. آیا شهر برای ما فضایی مشاركتجو، همدلانه یا سازنده فراهم میكند یا اینكه ما را به سوی تنش، كنارهگیری یا درگیری سوق میدهد؟آیا فضای شهری، عدالت زیستی برای آحاد جامعه فراهم میكند؟ آیا مدیریت شهری در كلانشهرها، فضای عادلانه زیستی برای شهروندانشان فراهم میكنند. آیا كهنسالان و خردسالان در تهران به طور عادلانه از فضای شهری برخوردار هستند، فرسودگی اجتماعی هم وضعیتی است كه باید از آن عبور كرد، نیاز به درمان آگاهانه و تخصصی دارد. یك ساختار یا یك تیپ نیست كه بگوییم برچسب ماست: مثل اینكه بگوییم خاورمیانهای هستیم؛ پس دچار فرسودگی اجتماعی هستیم.
*روانشناس و فعال اجتماعی
بازدید:۳۳۹