کد خبر: ۳۸۲۸۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۶ - ۲۷ مهر ۱۳۹۶ 19 October 2017

تهران، چگونه تهران شد

تهران پایتخت پرازدحام، مضطرب و در عین حال پررونق ایران، سال‌هاست که در دوگانه فقدان هویت و برخورداری از یک هویت دیرینه تاریخی دست و پا می‌زند.
*سمیرا دردشتی:  بسیاری از اسناد و پژوهشگران این شهر را دهی خوانده‌اند از قرای شهر آباد و پررونق و تاریخی ری و از دیگر سو در این سال‌ها یافته‌های گاه و بیگاه باستان‌شناسان درپی اثبات هویت صدها و هزاران‌ساله برای آن برآمده‌است. اما به راستی تهران از كجا آغاز می‌شود؟ چه چیز، آن شهرك كم‌اهمیت را این‌چنین به متن حوادث روزگار كشاند و برای قرن‌ها صحنه رفت‌وآمدها و رویدادها و تحولات تاریخی ایران كرد؟ این پرسش طی سال‌ها از سوی پژوهشگران، مورخان و باستان‌شناسان با پاسخ‌های مختلفی مواجه شده است، اما به‌نظر می‌رسد، چه تهران را شهری دارای سوابق كهن تاریخی و باستانی بدانیم و چه تاریخ آن را به همین چند سده اخیر محدود كنیم، نمی‌توان انكار كرد كه اگر سرسلسله قاجاریه چشم عنایت به‌منظور پایتختی به آن نمی‌دوخت، در یك فراموشی تاریخی، امروز هیچ‌كس برای این شهر در جست‌وجوی تاریخ هزاران ساله نبود.

تهران تا پیش از پایتختی

نخستین بار كه منبعی در تاریخ ذكری از تهران به میان آورده، مربوط به درگذشت یكی از اهالی نامدار این شهر در سال ۲۶۱ه.ق به نام ابوعبدالله محمدبن حماد تهرانی رازی است كه از محدثان مشهور عصر خود بود. حدود ۲۰۰ سال بعد، در سال ۴۶۳ه.ق تاریخ درگذشت این شخص در كتاب «تاریخ بغداد» ثبت شده و این برای نخستین‌بار است كه ردی مكتوب از تهران در منابع می‌توان جست‌وجو كرد. اما سخن از شهر تهران با تأخر بیشتری همراه است و تا عبور سیاحان سفرنامه‌نویس از این شهر، همچنان ذكری از آن در منابع وجود ندارد. باغ‌های معمور، میوه‌های مرغوب و هوای مطبوع تهران اشاراتی است كه بعدها در یادداشت‌های سفرنامه‌نویسان در رابطه با تهران، می‌توان جست‌وجو كرد. نخستین این آثار «فارسنامه ابن بلخی» است كه در اشاره‌ای كوتاه از میوه‌های تهران و به‌ویژه انار آن به نیكی یاد می‌كند. شهرت دیگری كه تهران در فاصله ورود به منابع تا رسیدن به پایتختی پیدا كرد، به سبب دستبردهای متعدد یاغیان آن به كاروان‌هایی بود كه در تجارت با شهر پررونق ری از آن منطقه گذر می‌كردند.

مقارن با حملات متعدد و ویرانگر مغولان به ری، این شهر شهرت و اهمیت خود را از دست داد و دیگر هرگز نتوانست با آن شكوه گذشته به صفحات تاریخ بازگردد، اما همزمان، ستاره اقبال تهران درخشیدن گرفت. مردمان آواره و كاروانیان خسته در جست‌وجوی مأوایی تازه‌ به جای ری، عازم تهران شدند. به این ترتیب تهران شاید حیات نوین خود را برخلاف بسیاری از شهرهای آباد تاریخی ایران مدیون حمله مغولان باشد.

نخستین اقبال جدی را در میان حكومت‌ها، سلسله صفویه و شخص شاه طهماسب به تهران داشت. بنابراین در زمانی‌كه قزوین پایتخت ایران بود، به شهری امن و معمور بر سر راه آن نیاز بود تا هم امكان دفع حملات دشمنان فراهم شود و هم مایحتاج پایتخت از طریق آن تأمین شود. با توجه به اقبالی كه تهران پیش‌تر به واسطه نابودی ری یافته بود، این شهر مورد توجه شاه طهماسب قرار گرفت. به همین مناسبت در سال ۹۶۱ه.ق به فرمان وی حصار صفوی با ۴ دروازه گرداگرد شهر كشیده شد. بنابراین به مرور، شهر تهران اهمیت ‌یافت و با این حصار جدید بر امنیت آن افزوده شده و ساكنان تازه هر لحظه از راه می‌رسیدند و به رونق شهر می‌افزودند. همین اهمیت باعث شد كه شاه عباس برای تهران بیگلربیگی تعیین كند كه این امر به گسترش تأسیسات شهری انجامید. روند رو به رشد شهر در دوره افشاریه نیز ادامه پیدا كرد. نام شهر در منابع این دوره در مسیر اردوكشی‌های نادر بیشتر از گذشته به چشم می‌خورد. پس از آن مشهور است كه كریمخان زند تهران را به‌منظور پایتختی درنظر گرفته بود ولی بعدا از آن صرف‌نظر كرد.

تولد تهران

اگرچه تمامی آنچه گفته شد، به روند تدریجی اهمیت یافتن شهر تهران اشاره دارد، نمی‌توان انكار كرد كه این شهر هنگام انتخاب‌شدن به‌عنوان پایتخت ایران، یكی از شهرهای نه چندان مهم ایران به شمار می‌رفت و از لحاظ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی از دیگر شهرهای بزرگ آن زمان مانند اصفهان، شیراز، تبریز و كاشان عقب‌مانده‌تر بود. با این حال آغامحمدخان ترجیح داد از پایگاه ایلی خود در استرآباد دور نیفتد. به این ترتیب در سال ۱۲۰۰ه.ق (۱۱۶۴ه.ش) نخستین شاه در تهران تاجگذاری كرد و به نام او در این شهر خطبه خوانده شد و از این تاریخ تهران به‌عنوان دارالخلافه ایران قرار گرفت. البته این به‌معنای آن نبود كه بلافاصله زیرساخت‌های مورد نیاز یك پایتخت در این شهر بنا شد؛ چرا كه تمام دوران حكمرانی نخستین شاه قاجار، صرف نزاع با مدعیان داخلی، ترس از آغاز جنگ با روسیه و حفظ مرزهای خود شد.

محله‌های شهر در این هنگام عبارت بودند از: محله عودلاجان، محله چاله‌میدان، محله ارگ، محله بازار، محله سنگلج، محله عرب‌ها و محله یهودی‌ها. از این میان، شاه، محله‌ارگ كه دارای چند بنای قدیمی حكومتی مربوط به دوره زندیه ازجمله حصار و قنات بود و نسبت به دیگر محله‌ها مركزیت داشت را به‌عنوان محل استقرار خود انتخاب كرد و در این دوره تنها منطقه‌ای كه در تهران نسبت به گذشته آباد شد، همین محله بود.

جمعیت شهر هنگام انتخاب به پایتختی بین ۱۰تا ۲۰هزار نفر تخمین زده می‌شود ولی در همین فاصله تا مرگ آغامحمدخان ۱۵تا۳۰هزار نفر برآورد شده است. تهران در حالی پایتخت شده بود كه عموم صنعتگران، پیشه‌وران و صاحبان هنر و حرف در دیگر شهرهای بزرگ ایران مشغول به‌كار بودند، اما بنابر نیاز پایتخت و همچنین گسترش دستگاه دیوان‌سالاری و نظامی آن، به مرور بر شمار مهاجران به تهران افزوده شد. در این هنگام بخش عمده‌ای از شهر زیر پوشش باغ‌ها و مزارع قرار داشت و برای ساخت زیرساخت‌هایی نظیر خیابان، كوچه‌ها، گسترش بازار، افزایش ساختمان‌های دولتی، ایجاد مساجد و مدارس دینی، ساخت خانه‌ها برای جمعیت روبه افزایش و... به مرور از حجم این پوشش گیاهی كاسته می‌شد.

تهران مدرن

روند تغییرات در تهران با آهنگ كندی از دوره فتحعلی‌شاه آغاز شد. در این زمان به سبب آغاز جنگ‌های ایران و روس، مسئله ایجاد قشون در صدر دغدغه‌های دولت قرار داشت و همین امر به افزایش جمعیت و زیرساخت‌های نظامی در شهر منجر شد. این روند در دوره محمدشاه نیز دنبال شد و روند رشد جمعیت ادامه پیدا كرد. تحول در سیمای شهر تهران از دوره ناصرالدین شاه به وضوح احساس شد. در این زمان حكومت قاجاریه به ثبات نسبی رسیده بود و می‌كوشید با ایجاد تمركز بر قدرت خود بیفزاید. به علاوه در این دوره شاه به مرور با مظاهر مدرنیته آشنایی پیدا كرد و این امر به ایجاد ساختمان‌های جدید در شهر منجر شد. دارالفنون و مدارس جدید، دفتر روزنامه، حمام، عكاسخانه، مطعبه (چاپخانه)، مطب‌پزشك، رستوران، شفاخانه و بیمارستان و... بناهایی بودند كه رفته‌رفته چهره شهر را دگرگون می‌كردند.

پدیده اجاره‌نشینی

محله‌های شهر به مرور شكل می‌گرفت و هر محله مكان استقرار یك گروه جمعیتی شد. شاه و خانواده‌اش به همراه شماری از شاهزادگان و شماری از درباریان در ارگ اقامت داشتند. این محله از كمترین وسعت در میان محله‌های تهران برخوردار بود ولی بسیار سرسبز و آباد بود و بهترین خانه‌ها در آن قرار داشت. محله بازار، محل استقرار كسبه و اهالی بازار بود ولی شماری از رجال دولتی نیز در آنجا زندگی می‌كردند. بزرگ‌ترین محله تهران در آن زمان عودلاجان بود. شمار خانه‌های این محله در مقایسه با دیگر مناطق بیشتر بود و تعدادی از رجال و درباریان نیز به سبب نزدیكی به محله ارگ در آنجا اقامت داشتند. همچنین اقلیت‌های مذهبی ازجمله زرتشتیان، یهودیان و ارامنه در این محله سكونت پیدا كردند. سنگلج در مقایسه با دیگر محله‌های شهر به استثنای ارگ، محله‌ای اعیان‌نشین به شمار می‌رفت و اغلب بزرگان و درباریان، این محله را برای سكونت ترجیح می‌دادند.

چاله‌میدان اما به داشتن اهالی تندخو شهرت داشت و كمتر كسی از بزرگان این محله را به‌عنوان سكونتگاه انتخاب می‌كرد. به این ترتیب شمال و غرب شهر عمدتا به ثروتمندان اختصاص یافت و جنوب و شرق آن در اختیار نوكران و افراد كم‌درآمد قرار گرفت. با افزایش جمعیت، كمبود محل اسكان برای مهاجرین تازه به وضوح احساس می‌شد. به این ترتیب افرادی كه به لحاظ مالی نیازمند بودند، تعدادی از اتاق‌های خانه خود را به این جمعیت تازه از راه‌رسیده اجاره می‌دادند. مطابق آمار در سال ۱۲۸۶ه.ق حدود ۲۰درصد جمعیت شهر مستأجر بودند كه بیشترین آنها در عودلاجان سكونت داشتند.

دردسرهای اداره شهر

شهر بدون آنكه گنجایش جمعیت رو به ازدیاد را داشته باشد، گسترش می‌یافت و از هیچ‌گونه زیر ساخت مناسبی به‌منظور بهبود كیفیت زندگی برخوردار نبود. بارونفیودوركورف یكی از دیپلمات‌های روسی كه مقارن با سلطنت ناصرالدین‌شاه از تهران دیدن كرده است، در سفرنامه خود به خوبی شرایط دردناك تهران در آن روزها را توضیح می‌دهد‌: «خیابان‌های تهران از روزی كه این شهر را ساخته‌اند، یك‌بار هم كه شده، جاروب نخورده است. تا‌كنون هیچ‌كس نسبت به این‌كار احساس نیاز نكرده است و كسانی‌كه علاقه‌مند باشند، می‌توانند علم كالبدشناسی تمام جانوران را در این خیابان‌ها بیاموزند. در جای دیگری از جهان به‌خاطر وجود این كثافات مهلك، ممكن بود نیمی از سكنه تلف شوند ولی در اینجا خشكی هوا به قدری شدید است كه اجساد قبل از اینكه بپوسند غالبا خشك می‌شوند. این را هم بگویم كه انتخاب مكان برای بنای شهر تهران زیاد مناسب نبوده است؛ شهری كه از هر سو به وسیله كوه‌ها و تپه‌های نسبتا دور و نزدیك احاطه شده است و كاملا در گودی قرار دارد. به‌خاطر وجود كوه‌ها نسیم‌هایی كه به هوا لطافت می‌بخشد، نصیب شهر نمی‌شود ولی طوفان‌های شدید برای مدت طولانی تهران را در بر می‌گیرد». این وضعیت تقریبا تا دوره مظفرالدین‌شاه و انقلاب مشروطه كه به تأسیس اداره بلدیه با قوانین و شرح وظایف مشخص به‌منظور كنترل و اصلاح امور شهر منجر شد، ادامه پیدا كرد.