کد خبر: ۵۴۷۱۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۷ - ۰۱ مرداد ۱۴۰۰ 23 July 2021

مروری بر سیر تحول مدیریت و برنامه ریزی منطقه ای و ارتباط آن با بحران های کنونی خوزستان

در حال حاضر در ایران بطور عام و خوزستان بصورت خاص ، شیوه برنامه ریزی ملی و منطقه ای ، از آنچه در دنیا ، دانشمندان و عقلا بر آن توافق دارند ، بسیار دور است.
سازه نیوز - سید کیانوش لاری بقال:  اتفاق های ناگوار این روزهای خوزستان ، دل هر انسان دلسوزی را به درد می آورد و مشکلات به جایی رسیده که از آستانه تحمل بسیاری از ساکنین شریف و نجیب و صبور خوزستان عبور کند و باعث بروز و ظهور علنی این ناخشنودی ها به صورت علنی گشته است.

 

سوال اینجا است ؛ آیا بروز این مشکلات ناگزیر بود؟ آیا امکان جلوگیری از بروز چنین مشکلاتی وجود نداشت؟ آیا صرفاً قهر طبیعت و بارش های کم در این سال آبی باعث و علت اصلی ظهور مشکلات کنونی است؟ آیا پیشبینی و چاره اندیشی برای چنین مشکلاتی ، اساساً ممکن نبود؟ یا مشکلات کنونی ، صرفاً محدود به امسال خواهد بود و در سال های آتی تکرار نخواهد شد؟در پاسخ به سؤالات فوق و در این نوشتار، بر اساس رشته تحصیلی و تخصص خود و از منظر بررسی سیر تحول مدیریت و برنامه ریزی  منطقه ای ، موضوع را بصورت اجمالی بررسی خواهم کرد و بصورت فهرست وار به مطالبی اشاره خواهم نمود.

از آنجائیکه فرآیند تکامل برنامه ریزی شهری و منطقه ای با هم درآمیخته است ، ضروری است که گریزی به مباحث شهرسازی زده شود.

مروری اجمالی بر برنامه ریزی شهری و منطقه ای:

برنامه ریزی ملی و منطقه ای و شهری  علومی میان رشته ای هستند و وام دار بسیاری از رشته ها و علوم دیگر اند . لذا ضروری است که موضوع مدیریت شهری ، و منطقه ای ، با مروری بر تاریخ مدیریت آغاز شود.

قبل از انقلاب صنعتی ،در طول تاریخ مدنیت شهرها در هماهنگی با طبیعت ، و بصورت بطئی ، در بستر جغرافیا ، متناسب با امکانات و مواهب طبیعی ، متناسب با امکانات و الزامات تجاری ، اجتماعی ، فرهنگی ، جمعیتی و حتی سیاسی و نظامی شکل می گرفتند ، اما از آنجائیکه انسان توان و امکانات مقابله با طبیعت را نداشت ،دریافته بود که  در مکانیابی ، اندازه و ریخت مکان های سکونت ، ملاحظات طبیعی را در نظر بگیرد ، اما با ظهور انقلاب صنعتی ، رشد و توسعه شهرها سرعت گرفت و جمعیت زیادی از مناطق مختلف به شهرها مهاجرت نمودند و تصور بر این بود که به مدد علم و فن آوری بشر به مرحله ای رسیده است که می تواند بر طبیعت مسلط گردد و به مدد امکانات جدید آن را مسخَر خود سازد ( تصوری که بشر به سرعت به نادرست بودن آن ، از طریق تحمل هزینه های زیاد مادی و انسانی پی برد.)

از طرف دیگر ، رشد سریع جمعیت ، بخصوص جمعیت شهرها باعث شد که شیوه گذشته توسعه شهری که عمدتاً بصورت طبیعی و ارگانیک بود، به دلایل زیر ناکارآمد شود:

1-رشد سریع شهرها امکان آزمون و خطا را از شهر سلب نموده بود ، و امکان اصلاح اشتباه که در رشد بطئی شهر وجود داشت ، در دوره رشد سریع شهرها ناممکن گردید و بروز اشتباه باعث خسارات ماندگار بر پیکر شهر می گردید.

2-منابع محدود برای توسعه شهر ، استفاده بهینه از آنها را بر مدیران شهری و منطقه ای به یک اصل مسلم تبدیل کرد و لازم شد تا قبل از هر اقدام توسعه ای ، هزینه فایده آن بصورت دقیق و از ابعاد گوناگون بررسی شود.

3- پیش بینی مشکلات آینده ، و چاره جویی برای آنها ، امکان مرتفع نمودن آنها را با صرف هزینه هایی بسیار اندک تر ممکن می ساخت.

لذا ، ابتدا شهرسازی و پس از آن برنامه ریزی منطقه ای ، به عنوان علمی جدید ظهور کرد.

در ابتدا مدیران شهری از شیوه مدیریت جزء به جزء (Piecemeal Planning)  بهره می گرفتند ، که بصورت خلاصه می توان آن را ، به شرح ذیل توصیف کرد.

 


پیش بینی مشکلات در کار نبود. با بروز و ظهور هر مشکل ، برای حل آن چاره اندیشی می شد و اقدام می گردید.

بدیهی است که شهر و بستر زندگی انسان ها ، مثل خود انسان ، به مثابه موجود زنده ، همواره در حال تغییر و تطور است ، و لذا در اغلب موارد با حل هر مشکل ، مسئله بعدی رخ می نمود ، و به همین جهت محیط زیست انسان ، همواره با مشکل مواجه بود. از طرف دیگر به دلیل عدم آینده نگری در این شیوه مدیریت ، در بسیاری موارد حل هر مشکل ، مسئله جدیدی پدید می آورد ، لذا پیشنهاد تهیه طرح جامع (Master Plan) برای شهرهای بیش از ده هزار نفر و تهیه طرح بازنگری آن در دوره های زمانی ده ساله از طرف معمار هلندی ، هنری پتروس برلاگه ، در نیمه دوم قرن نوزدهم مطرح می شود و این شیوه از ابتدای قرن بیستم ، نقش پیشاهنگ در برنامه ریزی شهری معاصر اروپا و بعداً جهان را بازی می کند.

طرح جامع آمستردام ، 
خط سیر گسترش آینده‌ شهر را با در نظر گرفتن تمام عواملی که پایه های اجتماعی جامعه را پدید آورد، ترسیم کرد. همه پیشنهادها بر پایه‌ پژوهش ها، آمار و ارقامی بود که برای بقاء و گسترش یک جامعه لازم شناخته شده بود. بخشی نیز به موضوع جمعیت پرداخته ، از علل افزایش جمعیت گرفته تا شمار کسانی که می توانند در منطقه‌ مسکونی خود کار کنند را در بر می گرفت. ضریب افزایش جمعیت و شیوه‌ تغییر آن نیز مشخص شده بود.

بدین ترتیب ، آینده پژوهی و توجه به آمار حیاتی، وارد برنامه ریزی شهری و منطقه ای شد. اما مشکلات سکونت های انسانی، با وجود طرح های جامع همچنان کم و بیش- به دلایل زیر- لاینحل ماند.

1-پیش بینی آینده به سادگی میسر نبود و در بسیاری از موارد ، اتفاقات و عوامل پیشبینی نشده ، روند رشد شهر را با آنچه در طرح جامع پیشبینی شده بود ، متفاوت می نمود.

2- در طرح جامع برای آینده شهر بر اساس آمار اقتباسی از گذشته ، تنها یک آینده مشخص پیشبینی می شد و برای حل آن نیز تنها یک گزینه و راه حل ارائه می گردید، این در حالی است که ، اگر به هر دلیل امکان تحقق این راه حل ممکن نمی شد و با مانع مواجه می گردید ، طرح جامع شکست می خورد.
 

ظهور برنامه ریزی پیشرو (Progressive Planning):

از سال 1934 میلادی ، طرح های جامع به دلیل مشکلات آنها و عدم تحقق پذیری در دنیا منسوخ شد ( این درحالی است که تقریباً از همین سال ها ، استفاده از طرح های جامع در ایران رواج یافت. –اولین طرح پیشنهادی برای شهر همدان، به عنوان اولین طرح شهری ، توسط کارل فریش ، مهندس چرم ساز، تهیه و به وزارت داخله پیشنهاد شد و در آبان ماه سال 1310 (1931) به تصویب وزارت داخله رسید.)

بجای طرح های جامع ، برای توسعه های شهری و منطقه ای طرح های پیشرو جایگزین شد. که مشکلات طرح های جامع که در ذیل به آنها اشاره می گردد ،  مرتفع گردید.
- برای اتفاقات آینده سناریو های مختلف پیشبینی می شود و برای هر سناریو چندین گزینه راه حل پیشنهاد می گردد ، تا در صورت عدم امکان تحقق هر کدام ، گزینه های بعدی جایگزین شوند ، و امکان تحقق پذیری طرح ها افزایش یابد.
-در تهیه آنها از رویکرد مشارکتی استفاده می شود و از افراد و گروه های مختلف ذی نفع و ذی نفوذ ، دعوت می شود و طرح متناسب با نقطه نظرات ایشان نهایی می گردد. به این ترتیب ، جامعه مخاطب طرح ، خود را در تهیه این طرح ها سهیم می داند و در تحقق آن به مجریان طرح ها در مراحل مختلف کمک و همراهی می کند.
- محیط زیست ، توجه به معیارهای کاهش مصرف انرژی و استفاده از روش ها و سیستم های هوشمند ، بخشی لاینفک از مراحل تهیه و اجرای این گونه طرح هاست.

-  متولیان طرح ، با استخدام و بکارگیری گروه های متخصص که با تغییر دولت ها و احزاب تغییر نمی کنند ، مرتباً شرایط را رصد می کنند و متناسب با تغییرات ، طرح را بازنگری کرده و بروز می نمایند.

همین فرآیند توسعه در برنامه ریزی منطقه ای و آمایش و مدیریت سر زمین ، نیز طی شد، و اکنون شیوه مدیریت و برنامه ریزی منطقه ای ، ملی و سرزمینی ، در دنیا با آنچه در قرن نوزدهم وجود داشت ، کاملاً متفاوت است ، که نگارنده تلاش نمود در نهایت ایجاز به این سیر تحول در بالا اشاره کند.

 

شرایط امروز خوزستان و شیوه های برنامه ریزی مرسوم در آن:

اما در حال حاضر در  ایران بطور عام و خوزستان بصورت خاص ، شیوه برنامه ریزی ملی و منطقه ای ، از آنچه در دنیا ، دانشمندان و عقلا بر آن توافق دارند ، بسیار دور است.

شیوه  مدیریت حاکم بر خوزستان، ( با قدری اغماض ، اگر بشود نام آن را مدیریت گذاشت) ، بر مبنای مدیریت جزء به جزء، که ابتدایی ترین شیوه مدیریت و مربوط به قرن نوزدهم میلادی می باشد در حال انجام است. یعنی بدون توجه به آینده و پیش بینی آن ،  توان خود را مصروف رفع مشکلات روزمره می نماید. مشکلاتی که اغلب ، خود زاییده تصمیمات اشتباه همین مدیران هستند.
---
بدون تفکر جامع نگر و صرفاً برای حل مشکلات جاری ، منابع آبی را مصرف یا جابجا می کند و با بروز مشکل در یک نقطه و برای حل آن نقطه دیگر را دچار معضل می نماید.برای مثال ،  با کاهش بارش و به تبع آن کاهش حجم آب ذخیره شده در مخزن سدها ، دریچه آن را بی توجه به عواقب آن در پائین دست می بندند . با بروز مشکلات حاد در پائین دست و ظهور اعتراضات جمعی ، دریچه سد را می گشایند.به همین سادگی و بدون اینکه در خصوص نتیجه هرکدام از این اقدامات مطالعات عمیق و واقعی انجام شده باشد و برای هر یک از این سناریو ها ، راه کار مناسب پیشبینی شده باشد. و اصولاً به این حقیقت توجه شده باشد که آیا احداث این همه سد با لحاظ نمودن جمیع جهات ضروری است یا نه . ( نمونه مشهود اشتباه در این گونه تصیم گیری ها در احداث سد گتوند قابل مشاهده است. نمونه موردی که احتمالاً در کتب علمی ، بصورت یک اشتباه فاحش زیست محیطی در آینده نزدیک در دانشگاه ها و کتب مدارس تدریس خواهد شد.)در مقیاس ملی هم شیوه مدیریت مشابه بکار گرفته می شود.

آب مورد نیاز کشاورزی و صنایع فولاد و سیمان و ...احداثی در مناطق کم آب  واقع در فلات مرکزی ، از رودخانه هایی مانند زاینده رود تامین می شود ، زاینده رود خشک می شود ، برای حل این مشکل ، از سرشاخه های رودهای دیگر با صرف هزینه های کلان ، و احداث تونل های انحرافی آب تامین می شود ، اما کماکال به دلیل برداشت افراطی منابع آب مشکل پابرجا می ماند ، آنقدر در این برداشت ها افراط می شود تا مشکل در حوزه ای دیگر حاد شود . دیگر بار برای حل مشکل جدید ( در این فقره برای حل مشکل خوزستان) ، با تانکر به مناطق بحرانی آب حمل می شود.

در یک نگرش جامع  و با تهیه طرح آمایش سرزمین و پیشبینی اقدامات ،  امکان جلوگیری از بروز تمامی این فجایع زیست محیطی ، اقتصادی ، اجتماعی و مدیریتی ممکن بود و با این دید ، امروز شاهد خشک  یا آلوده شدن تعداد قابل توجهی از دریاچه ها ، تالاب ها و رودها نبودیم. اما متاسفانه ، شیوه مدیریت جزء به جزء و عدم نگرش جامع به مسائل ، به روشی رایج در مدیریت کشور بدل گردیده است ، که در ادامه به دلایل آن پرداخته خواهد شد.

در تهیه طرح ها ، از کارشناسان واقعی و متبحر داخلی و بین المللی ، یا اصلاً استفاده نمی شود و یا در صورت استفاده محدود و ارائه پیشنهادات متفاوت با دیدگاه مدیران ، این کارشناسان به سرعت از فرآیند تهیه طرح ها به شیوه های گوناگون حذف می شوند . به عبارت دیگر ، شرکت های مهندسین مشاور و تهیه کنندگان طرح های مطالعاتی ، صرفاً باید ارائه کننده توجیهات فنی برای خواست مدیران باشند و نه ارائه کننده طرح های مطالعاتی واقعی
علاوه بر این ، در انتخاب این مؤسسات تحقیقاتی و مهندسین مشاور نیز عوامل تعددی دخیل است که باعث می گردد ، که طرح ها به شایسته ترین شرکت ها بر اساس معیارهای علمی و کارشناسی واگذار نگردد. مطالعات صوری این طرح ها عمدتاً به شرکت های وابسته به وزارتخانه ها و موسسات و نهادهای مجری طرح ها ، واگذار می گردد ، و مشخص است که ، متناسب با خواست مدیران ، نتیجه این مطالعات تدوین می گردد و نه بر اساس پژوهش بی طرفانه و واقعی.
در تهیه این طرح ها،  اساساً مدیران اعتقادی به دیدگاه های مشارکت گرا ندارند و در نتیجه این طرح ها با صرف هزینه های گزاف از خزانه ملت ، تنها برای تأمین منافع سازمان ها و گروه های خاص تعریف می شوند ، و در تعریف آنها کمترین توجه به مردم منطقه و منافع آنها می گردد.


برای مثال؛ شرکت نفت برای احداث چاه نفت در حور العظیم ، آن را می خشکاند ، تا هزینه های استخراج و انتقال نفت را کاهش دهد ، بدون اینکه به عواقب آن برای مردم محلی ساکن آن منطقه و یاحتی مردم ساکن استان خوزستان و استان های همجوار بیندیشد. مهندسین مشاور طرف قرارداد با شرکت نفت هم مطالعات طرح و حتی پیوست های زیست محیطی آن را بصورت سفارشی چنان تهیه و تدوین می کنند ، که مطلوب کارفرما و خواست ایشان باشد . طبیعی است که با هزار توجیه شبهه علمی ، مشکلات معیشتی ساکنین منطقه و ظهور ریزگرد ها و ارتباط آن با چنین اقداماتی انکار می شود. همین اتفاق برای احداث سد ها ، و تونل های انحراف آب از سرشاخه های رودخانه ها ، طرح توسعه نیشکر و ... تکرار می شود.

اغلب مدیران ، فاقد دانش مدیریت هستند و صرفاً بر اساس معیارهای تعهد به گروه ها و یا احزاب مختلف انتخاب می شوند و خود را بی نیاز به کسب علوم روز مدیریت می دانند . همچنین بسیاری از آنها معتقدند که مدیریت امری ذاتی است و نه اکتسابی. در همین راستا ، یا فاقد دانش مرتبط با حوزه مدیریت خود هستند و یا در دوره مدیریت و با کمک روابط ناشی از رانت مدیریتی ، مدارک دانشگاهی اخذ نموده اند ، بدون اینکه در کلاس ها یا امتحانات واقعی و با کیفیت استاندارد علمی شرکت کنند. این موضوع خود باعث بزور مشکل مضافعی در مدیران می گردد، و به خود بزرگ بینی و عدم احساس نیاز به اخذ نظریات کارشناسان واقعی  منجر می گردد.  
نتیجه گیری:

نتیجه چنین دیدگاهی ، گسترش فقر و مشکلات اجتماعی ، اقتصادی و زیست محیطی برای مردم و منافع سرشار برای عده ای محدود خواهد بود که سفارش دهنده و مجری طرح هستند و به تبع آن ، اجرای آنها با انواع مخالفت ها و اعتراضات مردمی مواجه می گردد ، که در برخی موارد منجر به رها شدن طرح بصورت نیمه کاره و اتلاف منابع صرف شده خواهد شد.


عدم شکل گیری فهم مشترک بین بدنه کارشناسی و مدیریت


کوتاه نمودن قد بدنه کارشناسی ، و هماهنگ نمودن اندازه آن با فهم و درک و خواسته های مدیران
ایجاد تعارض بین منافع سازمان ها و مدیران ایشان از یک طرف و مردم از طرف دیگر و ایجاد شکاف گسترده ناشی از  تعارض منافع بین آنها
اتلاف منابع مالی ، انسانی ، اجتماعی ، میراث فرهنگی و زیست محیطی
ایجاد فجایع زیست محیطی ، انسانی و مالی ، در حالیکه امکان پیش بینی و پیش گیری آنها ممکن بود.
اما راه کار حل مسائل ، تغییر عمیق و گسترده در شیوه مدیریت و دیدگاه های مدیریتی حاکم است. جز با جراحی عمیق و گسترده در بدنه مدیریت کشور ، ایجاد تغییرات پایدار در شرایط میسر نخواهد شد.ممکن است برای مدتی محدود ، مشکل کم آبی با روش های موقتی مثل ، حمل آب با تانکر حل شود ، ولی اصل مشکل و معضل همچنان برجا خواهد بود.

آسیب های ناشی از این الگوی مدیریت نه تنها در حوزه محیط زیست ، بلکه در حوزه های مختلف دیگر مشهود گردیده است.در حوزه شهری ،همین شیوه مدیریت منجر به عدم توسعه متوازن شهرها و وجود جمعیت گسترده حاشیه نشین شهرها شده است.
مثال های متعدد دیگری را می توان در حوزه های گوناگون دیگر ارائه کرد که به توسعه نامتوان منجر شده است.از حوزه توسعه در خصوص انرژی های پاک گرفته تا حوزه اقتصاد و اشتغال و توسعه های فرهنگی و اجتماعی.

امید است تا فرصت باقی است ، از گذشته درس آموزی کنیم و راه اصلاح در پیش گیریم.

در پایان از رودکی بزرگ ، یکی از احیا کنندگان زبان فاخر پارسی کمک می گیرم ، که فرمودند:
هرکه نامخت ازگذشت روزگار                                       نیز نآموزد ز هیچ آموزگار


 

 

*این گزارش ، بخشی از مطالعاتی است که در حوزه مدیریت و برنامه ریزی شهری و منطقه ای در استان خوزستان در حال انجام است و به جهت پرهیز از اطاله کلام برای مخالب عام ، تلخیص و از ارائه آمار و جداول و نمودارها پرهیز گردیده است.

                                                                                                   

*   پژوهشگر و مدرس دانشگاه در حوزه معماری و شهرسازی و برنامه ریزی منطقه ای                                                                                          
مريم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۲
0
0
سلام كاملا درسته و بجا فرموديد